-
بنویسید کوزت بخوانید سوزت
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 23:43
امروز هفت جد و آبادم اومد جلوی چشمم، حرف این سیا بی معرفتو گوش دادمو نگفتم کسی بیاد کارای خونه رو بکنه! دست تنا بابام دراومد، انگار کردنم تو گونی و با بیل افتادن به جونمو، له و لورده شدم تمام بدنم کوفتست، کوزت که چه عرض کنم شدم سوزت! بی معرفت دریغ از یه ذره کمک، تازه اوردم میده عصبی هم میشه اوامرش اجراء نمیشه! آقا...
-
وقتی مردان می گویند یعنی :
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 22:11
این یک کار زنونه است. یعنی: این کار سخت و کثیف وبی جیره و مواجب است. با من ازدواج می کنی. یعنی: رخت چرکهام تلنبار شده و کسی نیست بشوره یا دکمه های پیرهنم رو بدوزه. تو که می دونی چه حافظه بدی دارم. یعنی : من شعری رو که کلاس سوم ابتدایی خوندم از حفظم و نمره ماشینم رو که سالها پیش فروختم از برم و…..اما تاریخ تولد تو رو...
-
مهمان های یه کم سرزده
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 17:50
الان چند وقت پدر و مادر همسری میخوان بیان خونمون (از وقتی ازدواج کردیم این دومین بار که میان،میگن راه دور سخت ما بیام، شما بیان و از این حرفا)، من همه اش میگفتم تعطیلات تاسوعا و عاشورا بیان که ما تعطیلیم تا بهتر بتونم در خدمتیشون باشم ولی گفتن نه سر برج میایم، منم خیالم راحت با خودم گفتم یه هفته مونده که بیان خونه...
-
در یک چهارراه ، که آدرسش اهمیتی ندارد
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 07:13
د ر یک چهارراه ، که آدرسش اهمیتی ندارد یک دختر ، که اسمش را کاری نداریم به چراغ قرمز عابر پیاده رسید و ایستاد و منتظر ماند و نرفت مردانی ، که به سطح فرهنگشان کاری نداریم از کنار دختر ، که لباسش در قصه ما نقشی ندارد به خیابانی ، که تعداد ماشین هایش را بیخیال می شویم وارد می شدند چراغ قرمز و ترافیک بود و کسی نمی ایستاد...
-
انواع ازدواج های پیشنهادی برای آقایان
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 17:37
* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است. * ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد. * ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است...
-
مقایسه مردها و زنها
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 18:23
مرد ها: همه مردها به شدت مشغولند. علیرغمی که خیلی خیلی مشغولند، ولی هنوز برای خانم ها وقت دارند. علیرغمی که برای خانم ها وقت دارند، اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن. علیرغمی که اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن، همیشه یکی دور و برشون هست علیرغمی که همیشه یکی دور و بروش هست، همیشه سعی می کنن که شانسشون رو برای بدست اوردن بقیه امتحان...
-
رازهای خوشحال کردن زن و مرد
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 21:36
چگونه یک زن را خوشحال کنیم !؟ 1. یک دوست باشید. 2. یک همدم باشید. 3. یک عاشق سینه چاک باشید. 4. یک برادر باشید. 5. یک پدر باشید. 6. یک استاد باشید. 7. یک سرآشپز باشید. 8. یک برقکار باشید. 9. یک نجار باشید. 10. یک لوله کش باشید. 11. یک مکانیک باشید. 13. یک متخصص چیدمان داخلی منزل باشید. 15. یک متخصص مد باشید. 16. یک...
-
ماجرای عشق من و سیا (2)
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 17:27
خلاصه تا اینجا گفتم که آقا سیا رضایت دادن که بطور موقت فقط برای یه سال تهران زندگی کنیم، ما هم ندید بدید در حسرت شوهر بال بال میزدیم سریع بساط عروسی رو به پا کردیم با تالاری که پیدا کرده بودیم حدود 2 ماه فرصت داشتیم سیا جون که شهرشون تشریف داشتن من بودمو مامانم! باید جهیزیه میخردیم، خونه میگرفتیم، خونه رو آماده...
-
حاجت دل
شنبه 19 آذرماه سال 1390 21:28
الهی قربون مامانم بشم دورش بگردم ، بیچاره از دیروز تا حالا تو فکر ماست، دیشب باز زنگ زد گفت بیان شام بخورید برید ولی آقا سیا نشستن پای کامپیوترو جنب نخوردن به هر حال دیشب در حسرت یه تیکه ماهی شب رو به صبح رسوندیم ولی ول کن سیا نبودم هی میگفتم من ماهی میخوام! سیاااااااا داغ لقمه تا چهل ساله ه ه ه ه ه ......... به شوخی...
-
نقاب
شنبه 19 آذرماه سال 1390 19:51
آن ها را در کمد لباس در راهرو ورودی گذاشته است که وقت ورود و خروج یکی را انتخاب کند یا حتی چند تایی را درون کیف جا دهد تا با خیال راحت روز را به شب برساند . وقت ورود یکی را بر می دارد و هنگام خروج دیگری را ؛ گاهی تعدادشان آن قدر زیاد است که نمی داند کدام را انتخاب کند . برای رفتن به جلسه ی کاری اش باید زن آرام و متینی...
-
چگونه زن خود را روانی کنیم؟!!
شنبه 19 آذرماه سال 1390 17:56
1. وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ... 2. وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید. . 3 از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون...
-
در حسرت یه تیکه قزل آلا
جمعه 18 آذرماه سال 1390 16:58
سیا جون به قولش عمل کردو رفتیم خونه مامان اینا، مامان خانم که تشریف نداشتن رفته بودن روضه! دو ساعت نشستیم تا خانم رضایت دادنو اومدن این دو ساعت با آیسان مشغول بودیم خیلی جیگر شده وقتی بهم عمه میگه میخوام قورتش بدم خیلی خیلی نی نیمون دوست داشتنی شده ماشاا... برا خودش خانمی شده امروز و فردا باید شوهرش بدیم (عصر حجره، سن...
-
راههایی برای سادیسمی کردن شوهر!
جمعه 18 آذرماه سال 1390 12:36
بانوان بخوانند !!!فقط !! * دائما به شوهرتان بگویید : ولی خودمونیم ها ، تو بیریخت ترین خواستگارم بودی ! * غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه به غذا لب بزند بگویید : اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زنشون ایراد می گیرن ! * هروقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید ، بگویید : اِ ، باغچه همسایه چه گلهای...
-
دختر ایرانی قبل و بعد ازدواج
جمعه 18 آذرماه سال 1390 00:51
قبل ازدواج ! بعد ازدواج !؟
-
یک روز تعطیل
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 18:28
خوابای بدیدی دیدم همه اش نشعت گرفته از کارای روزانم بود خیلی درهم برهم بود حدود ساعت 10 بیدار شدم (آخجون امروز تعطیلم....) دوست داشتم تا بعدازظهر که سیا میاد بگیرم بخوابم ولی خوابای آشفته نذاشت که نذاشت.... یه سری به نت نزدمو بعد رفتم سراغ کارای منزززززززززل! آخ آخ آخ وحشت داشتم برم تو آشپزخونه، دیشب که شام گذاشتم چه...
-
هیچ وقت سر به سر یک زن نذار
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 11:07
روزی روزگاری یک زن آمریکایی قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه… شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه که سفر خوبی داشته باشه… زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟ مرد می خنده و میگه : “یه دختر ایتالیایی” زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره … دو هفته بعد...
-
حریم شخصی
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 19:02
عجب آدمهایی پیدا میشن امروز اداره خیلی سوت و کوره حوصله کار کردن نداشتم برا خودم داشتم تو دنیای وب گشت میزدم و در مورد دوران نامزدیم می نوشتم... این خانم فوضوله (صبا جون) پیداش شد (مثل جن یه دفعه ظاهر میشه) سریع صفحه رو مینمایز کردم و اینترنت رو قطع کردم. میگه با یوزر کی وارد شدی میگم با یوزر رئیس شما، من که به غیر از...
-
ماجرای عشق من و سیا (1)
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 11:19
امروز تو اداره هیچ خبری نیست انگار همه رفتن ولایتشون بعد ادعا میکنن بچه تهرونی هستند! خیلی سوت و کوره هم اداره هم خیابونا هم نت! حوصله کار کردن ندارم از این آرامش باید استفاده کنم. میخوام شروع کنم به نوشتن خاطرات دوران نامزدی: باید برگردم به سالهای ۸۳-۸۴ ؟ترمای آخره دوره کارشناسیم بود از رشتم زیاد خوشم نمیومد دوست...
-
نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 17:27
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟” سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!” در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی...
-
السلام علیک یا اباعبدا... حسین (ع)
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 12:26
چه کوتاه است فاصله میان بالا رفتن دست علی (ع) و بالا رفتن سر حسین (ع) .... فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ...
-
السلام علیک یا ابالفضل العباس
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 23:09
یا ابوالفضل العباس علیه السلام : آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را ...
-
تساوی
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 09:41
معلم پای تخته داد می زد، صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند و آن یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد برای اینکه بیخود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری را نشان می داد با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک...
-
دلنوشته
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 17:42
چند وقت دلم واقعا گرفته دنبال بهونه هستم که بخونم (یعنی بجنگم) از چهارشنبه تا حالا محل کار برام شده جهنم! خود چهارشنبه که میدون جنگ بود حسابی با بچه های مرکز جنگیدم آخر سر هم مغلوب و شکست خورده اومدم خونه ، تبعاتش هنوز معلوم نیست گفتن نامه عدم نیازتو میزنیم ولی خبری نیست خودم هم حال و حوصلشو ندارم برم پیگیری کنم، آخه...
-
ده دلیل خلقت زن
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 10:40
10– خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود. 9 – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده. 8- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره! 7– خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. … 6 – خدا میدونست که آدم یادش میره...
-
انواع زن و مرد
شنبه 12 آذرماه سال 1390 17:25
انواع زنها زنها مثل «اطو» هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمیخورد. زن ها مثل «پیاز» هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در میآورد. زنها مثل «سکوت» هستند با کوچکترین حرفی میشکنند. زنها مثل «چراغ راهنمایی» هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب...
-
وبلاگ
شنبه 12 آذرماه سال 1390 10:09
طبق یکسری پیشامدها تصمیم به عوض کردن اسم وبلاگم گرفتم ولی هر چی فکر میکنم به یه اسم خوب،تک، معنی دار، معرفی کننده مطالبم به ذهنم نمیرسه. این چند وقت که شروع به نوشتن کردم به این نتیجه رسیدم که واقعا تلقین خیلی روی افکار و رفتار آدم اثرگذاره دیگه نمیخوام زن بارکش باشم میخوام یه زن موفق باشم یه زن روشنفکر باشم، یه زن...
-
مرد یعنی ........... زن یعنی ...........
جمعه 11 آذرماه سال 1390 21:54
مرد یعنی نـیاز .................................................................... زن یعنی نـاز مرد یعنی دم ..................................................................... زن یعنی باز دم مرد یعنی منطق ................................................................ زن یعنی احساس مرد یعنی سخاوت...
-
زنها و مردها چگونه نیمرو درست میکنند
جمعه 11 آذرماه سال 1390 08:10
زنها توی ماهیتابه روغن میریزن اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن - تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن مردها توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن...
-
تفاوت زن و مرد
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1390 08:18
سبیل: بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد. اسامی مستعار: اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت...
-
درد را از هر طرف که بنویسی و بخوانی درد است
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 19:07
همیشه اول صبح بعد از انجام دادن کارای خونه و آماده شدن برای رفتن به اداره، وبلاگمو چک میکنم تا ببینم آمار دیروزش چند نفره، بعد میرم سراغ وبلاگ دوستان ببینم مطلب جدیدی گذاشتن یا نه. تو وبلاگ یکی از دوستان یه چیزی دیدم که همون جا خشکم زد، دنیا تو سرم خراب شد، وای مگه میشه، به همین راحتی، به همین راحتی خانواده شوهر با...