-
حرفهای زن و مرد در مواقع مختلف زندگی
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 10:20
سالگرد ازدواج ۱) زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد. 2) مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟ ***** روز زن 1)زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه 2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟) ******* روز مرد 1) زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می...
-
ساعت 8 میلیونی
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 17:29
دیروز سیا رفته بود بیمه زنگ زد بهم که فیش حقوقمو براش فکس کنم اول گفتم نمیدم اصرار کرد رفتم پایین، دادم به مسئول تلفن خونه که برام فکس کنه اولین کاری که کرد شروع کرد به خوندن فیش حقوقیم گفت: اه ه ه ه ه ه ه چه رقمی گفتم مگه چقده شماها که چندین برابر میگیرید ول کن نبود راه افتاده تو اتاقای دیگه خانم فلانی کلی حقوق...
-
مشاعره زن و مرد شاعر
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 17:05
شاعر زن میگه : به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید! برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید! مرا شکل طاووس کرد و تو را شبیه بز و کرگدن آفرید! به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید تو را روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید ولی...
-
حروم و حلال
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 18:24
این دوره و زمونه خیلی از مسائل تغییر کرده به نظرم اینطور که برا ماها تعریف میکنه گذشته ها اعتقادات قوی تر بود. از دیروز تو اتاقمون بحث این بود که آبدارچی و نظافتچی و مسئول خرید ادارمون (اینا همه یه نفره) خیلی کثیفه اصلا بهداشتو رعایت نمکینه،باید کار ابدارچی و نظافتچی از هم تفکیک بشه،اینطوری پیش بره همه مون مریض میشیم...
-
مرد با غیرت قدیم با مرد منفعت پیشه جدید و زن مظلوم جدید
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 10:19
صبح ساعت 5 مردقدیم و زن جدید : حمام ... مشغول قرائت نماز و سپس قرآن. مرد جدید : مست خواب. صبح ساعت 7 مرد قدیم و زن جدید : راهی شدن به سرکار برای کسب روزی حلال با توکل برخدا و بردن بچه به مهدکودک. مرد جدید : همچنان خواب تشریف دارن. صبح ساعت 10 مرد قدیم و زن جدید : مشغول کار خارج منزل. مرد جدید : تازه ازخواب بیدارشده،...
-
عشق است ابالفضل
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 21:39
این عید گذشت و خبر از یار نیامد / بر زخم دل فاطمه غمخوار نیامد چند روز دگر مانده که با ناله بگوییم: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، سقای حسین، سید و سالار نیامد
-
هستم ولی خستم
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 18:57
هستم ولی خستم...
-
فرق زن های قدیم و جدید
شنبه 5 آذرماه سال 1390 20:36
صبح ساعت ۵ قدیم: به آهستگی از خواب بیدار میشود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند. جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند. صبح ساعت ۶ قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب...
-
مسابقه بسکتبال
شنبه 5 آذرماه سال 1390 15:18
خداجون چه برفی چه هوایی شده (گدا کش) کیف میده برا آدم برفی درست کردن و برف بازی البته سمت ما که ننشسته ولی بالاها نشسته بود امروز سمت دربند مسابقه بسکتبال کارکنان داشتیم منم جزو تیم بودم چند هفته ست داریم میریم میام ولی بی فایده بود با شکست امروزمون از دوره مسابقات حذف شدیم البته کشکی کشکی تا نیمه نهایی بالا اومده...
-
قانون کامیون حمل زباله
جمعه 4 آذرماه سال 1390 22:48
بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند. به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و...
-
امروز جمعه ست
جمعه 4 آذرماه سال 1390 18:08
دیشب آخره شب پاشدیم بیام خونمون ولی مامان خیلی اصرار کرد بمونید فردا جمعه است براتون دارم سیرابی میزارم بمونید نرید، ما هم معطل تعارف قبول کردیم و اعلام کردیم ما میخوایم تا ظهر بخوابیم صبح کاری بکار ما نداشته باشید و موندیم. صبح حدودای ساعت هفت با صدای در زدن داداش بزرگم بیدار شدیم اومده به مامان میگه از وسط راه...
-
دریغ از نظرات دوستان
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 22:27
ساعتها با وبلاگم ور رفتم یه ذره قشگلش کردم ولی دریغ از یه پیغام، یه تبریک همه میان نگاه میکنن و میرن کاشکی حداقل یه ردد پایی، یه نشونی،یه نظری،یه یادگاری برام بذارن. ولی دریغ و صد افسوس که دوستان قابل نمیدون....! سیا برای اولین بار صداش دراومد میگه پاشو خونه رو جمع کن با شرط و شروط بلند شدم(اولین شرط درست کردن قالب...
-
زندگی شیرین می شود
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 17:04
بازم صبح خواب موندم با اینکه دیشب یک ساعت زودتر خوابیدم، دیروز انقدر خورودو خمیر بودم که چشمام باز نمیشد هیچ کاری هم نکردم نه ظرفارو شستم (با امروز 3روزه ظرفا نشسته توی سینک ظرقشویی مونده)نه خونه رو مرتب کردم نه خریدارو جابه جا کردم هیچی فقط چون همسری گرسنه بود اونم با شرط و شروط (به این شرط که خرابکاریهایی برای نصب...
-
تشخیص رنگها
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 18:37
فقط خانم ها میدانن که رنگ هایی مانند گلبهی-ارغوانی-مغز پسته ای...چه رنگی هستند. این عکس هم کاملا گویای این مطلب هست.
-
فراموشی بد دردیه
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 17:09
خیلی کسل از خواب بیدار شدم خونه مثل بازار شام بود وحشت کرده بودم وسایل خرید دیشب همه وسط خونه ولو بودن با بی حوصلگی تمام چپوندمشون داخل کمد و یخچال تا عصر بیام جابه جاشون کنم.ظرفارو هم ریختم داخل سینک اصلا حس و حاله شستن نداشتم.یکی از همکارا زنگ زد به موبایلم میگه کجایی میگم خونه میگه خانم الان شما باید کجا باشی ما از...
-
همه مدله من مقصرم
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 21:12
غروب وقتی از سرکار اومدم شوشو خواب بود زنگ خونه رو که زدم بیدارش کردم سلام کردم رفتم لباسمو عوض کنم شوشو گرفت دوباره خوابید منم خیلی خسته و کوفته بودم کنارش دراز کشیدم شوشو دیگه خوابش نمیبرد گفت بریم خرید گفتم خستم گفت بریم رفتم یه کم میوه اوردم خوردیم بعد آماده شدیم بریم قروشگاه دم در گفت هیچی پول همرام نیست کارتت که...
-
حالم بده حالم بده
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 07:35
از دیشب که شروع کردم به نوشتن حرفایی که نزدیک 30 ساله تو دلمه یه حالی شدم مونقلب شدم نمیدونم چم شده؟ حاله خیلی بدیه،اعصابم ریخته بهم عصبانی هستم،سیا میگفت از در اومد تو فهمیدم حالت بده هر چی پرسید نتونستم درست جوابشو بدم آخه خودم هم نمیدونم چه مرگم شده الان باید باید آماده شم برم سرکار ولی حس و حالش نیست نشستم دارم...
-
رازهایی درباره مردان
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 21:58
-
جرات ندارم حرف دلمو بگم...
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 19:24
امروز یه مقدار زودتر اومدم خونه یه سری به وبلاگ دوستان زدم از خودشون گفته بودن از آرزوهاشون منم تصمیم گرفتم یه کم از خودم بگم از آرزوهام، از اون قسمت از زندگیم که با هر کسی دوست میشم دوست دارم بهش بگم ولی از ترس پیش داوریهاشون همیشه مخفیش میکنم همیشه هم تمام سعی و تلاشم اینه که تا وقتی دوست هستیم از اون قسمت چیزی نگم...
-
ما که نفهمیدیم معنی عفاف و حجاب چیه؟
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 20:41
دیشب خیلی دیر خوابیدیم مشغول سروسامون دادن به وبلاگم بودیم صبح یه کم خواب موندم سریع آماده شدم رفتم سرکار از اول صبح تا بعدازظهر بارون اومد چه بارونی کیف کردم خدایا شکرت از این همه نعمت که برا بندگانت فرستادی شکر... بعد از ظهر مرکز برامون یه کلاس آموزشی گذاشته شده بود با عنوان حجاب و عفاف (چند روز قبل هم یه پرسشنامه...
-
تو چشم بودن بهتر از کار کردن است...
شنبه 28 آبانماه سال 1390 17:55
امروز خیلی سخت از خواب پاشدم آخه خستگیه دیروز هنوز تو تنم بود پاشدم یه چرخی تو خونه زدم دیدم نمیشه این چشا یاری نمیکنن باز نمیشن دوباره برگشتم تو تختخوابم یه ساعت دیگه گرفتم خوابیدم، ساعت 8 شد بود تند تند شروع کردم به جموجور کردن خونه اصلا حال نداشتم ولی میدونستم غروب که بیام حالم از این بدتر و خسته تر هستم کارام...
-
جمعه تعطیل نیست
جمعه 27 آبانماه سال 1390 19:35
امروز مثلا جمعه است ساعت 7 صبح پاشدم رفتم سرکار،آخ زور داشت روزای کاری کمه روزای تعطیل هم باید برم. سرکار خوب بود خوش گذشت چندتا دوست خوب پیدا کردم یکیشون هم سنه مامان بزرگم بود ولی خیلی زود باهاش صمیمی شدم خانم خیلی خوبی بود، تا ساعت 6 شب سرکار بودم. الان مرده ام رسیده خونه بدون معطلی پریدم پای کامپیوتر شروع کردم به...
-
کلاسهاى بهاره براى خانم ها
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 23:51
کلاسهاى بهاره براى خانم ها ثبت نام تا پایان پاییز توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمیشود کلاس ١ چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 8 متر جای پارک قرار دهیم؟ برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١...
-
کلاسهاى تابستان براى آقایان
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 23:40
کلاسهاى تابستان براى آقایان ثبت نام تا پایان بهمن ماه توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از ٨ نفر ثبت نام نمیشود کلاس ١ چگونه جایخى را پر میکنند؟ برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ ------------------------------ --- کلاس ٢...
-
کار در منزل
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 19:48
ساعت 10 از خواب پاشدم چشمامو باز نکرده اومدم سراغ کامپیوتر ، فک کنم معتاد شدم تمام عضلات چشمم درد میکنه.... از دست رفتم منم معتاد وبلاگ شدم! بعد از چک کردن نظرات بعضی از دوستام ، شدم خانم خونه، شروع کردم به انجام کارای خونه (مرتب کردن وسایلا و خونه، مرتب کردن لباسای کمد(چی بووود شتر با بارش مفقودالاثر میشد)، گردگیری،...
-
سیاست زنانه
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 00:01
امروزم هم روز از نو روزی از نو مثل همیشه یه کوچلو خونه رو جمو جور کردمو دویدم سر کار. چهارشنبه ها تو اداره مراسم زیارت عاشورا برگزار میشه آخرسرشم هم یه املت خیلی توپ میدن. برا دعا تقریبا کسی نمیاد ولی آخرش کل اداره میان برا املت، حاج آقایی که امروز زیارت میخوند لفظ قشنگی رو بکار برد بهشون میگفت محبان املت! صبح سیا بهم...
-
ازدواج
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 21:17
قابل توجه آقا پسر ها و دختر خانوم ها . آیا ازدواج خوب است یا نه؟ دخترها قبل از ازدواج بعد از ازدواج نتیجه گیری اخلاقی ایستادن در صف سینما و استخر ایستادن در صف شیر وگوشت آموزش ایستادگی تعطیلات رفتن به دیزن و اسکی تعطیلات شست وشوی خانه ولباس پر شدن اوقات فراغت نوشتن کتاب شعر و رمان نوشتن داستان پرنده در قفس شهرت باد...
-
اینم از عید امسال
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 20:06
ساعت 8:30 از خواب پاشدم عادت کردم حتی روزای تعطیل هم نمیتونم بخوابم دوست داشتم تا ظهر بخوابم ولی نشد. شروع کردم به تمیز کردن خونه گردگیریو جارو کشیدنو شستن ظرفا... آقا بلافاصله که پاشد شال و کلاه کرد رفت بیرون برا خودش بربری و خامه واینا خرید نشست صحبونش خوردو حتی یه تعارف هم به من نکرد (وقتی یک یا دو بار منت کشی کنه...
-
قهره قهره قهرم
دوشنبه 23 آبانماه سال 1390 19:18
امروز صبح وقتی از خواب پاشدم همه خونه رو جمع و جور کردم فقط پولایی رو که دیشب پرت کرده بودو از وسط خونه جمع نکردم و رفتم اداره. اداره هم خوب بود فقط صبح خیلی دم ادارمون شلوغ بود آخه تشیع شهدای انفجار زاغه موهمات کرج تو ستاد مشترک سپاه بود خ.ا.م.ن.ه.ا.ی هم اومده بود هیچ کس رو تو ستاد راه نمیدادن مردم همه بیرون بودن حتی...
-
درد و دل
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 20:36
امشب بعد از چند وقت اومدم سراغ وبلاگم حالا دیگه هدف پیدا کردم میخوام این وبلاگ جایی بشه برای دردودل کردم آخه تقریبا هیچکس رو ندارم که بتونم راحت باهاش دردودل کنم. امشب خیلی ناراحتم دارم میترکم نمیدونم از کجا و چه جوری شروع کنم یه سوال خیلی گنده توی ذهنم پس ما آدما کی میخوایم بزرگ شیم کی میخوایم عاقلانه فکر کنیم؟؟؟ آقا...