روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

همه مدله من مقصرم

غروب وقتی از سرکار اومدم شوشو خواب بود زنگ خونه رو که زدم بیدارش کردم سلام کردم رفتم لباسمو عوض کنم شوشو گرفت دوباره خوابید منم خیلی خسته و کوفته بودم کنارش دراز کشیدم شوشو دیگه خوابش نمیبرد گفت بریم خرید گفتم خستم گفت بریم رفتم یه کم میوه اوردم خوردیم بعد آماده شدیم بریم قروشگاه دم در گفت هیچی پول همرام نیست کارتت که پره (اداره امون چند وقت یه دفعه بن خرید خواربار برامون توی کارت شارژ میکنه 99 درصد خرید خونمون با این بن هاست مبلغ زیادی نیست ولی ما با همین سر میکنیم) گفتم منم ندارم فقط کارتمه دیگه. پیاده تا فروشگاه رفتیم تو فروشگاه شروع کردیم به خرید کلی وسیله برداشتیم یه بن لباس داشتم دیدم کفش اورده گفتم کفش بردارم گفت بردار اونی که میخواستم نداشت،سیا دست گذاشت روی یه رکابی گفت قشنگه ولی برنداشت گفت بن لباس بعدی رو بذارم روی این بنه کت بگیرم. خلاصه خیلی وسیله برداشتیم رفتیم پای صندوق گفتم 80 تومن شارژ دارم مواظب باش بیشتر نشه صندوق دار تا 86 تومن رفت که گفت بس،کارتو دادم بکشه رمزو دادم گفت اشتباست(این رمزو خود آقا عوض کرده بود چون رمز قبلی خیلی سخت بود همش باید از رو میدیدم میگفتم) گفتم شاید رمز عوض نشده رمز قبلی رو گفتم اونم اشتباه بود صندوقدار گفت کارتتون قفل کرد یه دفعه هم قبلا اشتباه زدید.

حالا ما مونده بودیمو کلی خرید بدونه پول،گفتم خوب بذاریم بریم سیا گفت سه ساعت داریم خرید میکنیم بذاریم بریم نه باید ببریمشون(چند دفعه دیگه هم پیش اومده بود بانک ارتباط نمیداد.یه دفعه یادم نمیره یکی از همکارای مرکز پشت سرمون بود همین بلا سرمون اومد کارت رو نمیخوند گفتم پولشو بده جلو همکارم زشته سیا گفت بیا درریم همین طور خریدارو روی زمین بدون هیچ حرفی ول کردیم رفتیم خیلی خجالت کشیدم هنوزم همکارمو میبینم خجالت میکشم)

تمامه کیفمو تکوندم چهل و خوردهای بیشتر پیدا نکردم یاده بن لباس اوفتادم گفتم قبول میکنید صندوق دار گفت باید یه تیکه لباس بردارید(مبلغ بن 33 تومن بود) رفتم گشتم یه چیز ارزون بردارم چیزی پیدا نمیکردم (داشتم از عصبانیت میترکیدم آخه بار اولش نیست هیچ وقت پول تو جیبش نیست بهش میگم تو مردی زشته من دست تو جیبم کنم) میخواستم یه دمپایی براخودم بردارم ولی باز گفتم سیا از اون رکابیه خوش اومده بزار برا اون بردارم 10 تومن بود.چندتا از وسایل هم پس دادیم تا بالاخره حسابمون درست شد.

همیشه با کلی هم خرید پیاده میام خونه مثل خر باید بارکشی کنیم راهمونم نزدیک نیست دوره باید دو کورس ماشین سوارشیم ولی پیاده میام.تو راه شروع کرد به غرزدن همیشه مسخره بازیه همیشه اینطوری میشه همش تقصیر توه تو نباید رمزتو بلد باشی براش توضیح دادم که خودت عوض کردی دیدم ول کن نیست نه برا توه، تو مسئولی، غرغر، توهین، منم عصبانی،دیدم ول کن نیست گفتم با من حرف نزنو سکوت کردم ولی اون ول کن نبود نمیدونم جدی یا شوخی هی ادامه داد چرت و پرت میگفت

من داشتم منفجر می شدم آخه من که مقصر نبودم بهشم گفتم،گفتم حکایت من حکایت کسیه که هم پیازو میخوره هم شلاق میزننش هم جریمه رو پرداخت میکنه!

رسیدیم خونه میگه بدو بدو بشین بنویس سوژه پیدا کردی! میبینی تورو خدا!آخه اگه شما باشید زورتون نمیبره اشتباهی انجام نداده باشیو توبیخ بشی،خوب اتفاق میوفته کارت قفل شد. پولشم که من دادم تو چته؟فروشگاه اداره ماست منو میشناسن تو چته؟من باید عصبانی باشم که هیچ وقت نمیتونم به تو تکیه کنم هیچ وقت تو پول نداری هیچ وقت برا من خرج نمیکنی هیچ وقت ....


          

نظرات 5 + ارسال نظر
سیما سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

مردای این دوره زمونه که مرد نیستند!البته این شانس زنای کارمنده !خونه داراش خوب کیف عالمو می کنند

واقعا باید همه مدله کولی داد. اگه موقعیتش داشتم میشستم تو خونه خانمیمو میکردم

آیدا چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

دلم گرفت

سحر چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام عزیزم.به قول آذر این مشکل یه سری از زنای کارمنده.منم مثل تو .اگر میتونستم میشستم تو خونه.

سلام عزیزم
بله همین طوره
شمام کارمندی؟
خیلی دوستت دارم با خانمهای کارمند تو فضای مجازی آشنا بشم

سحر پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ

سلام عزیزم.بله .منم کارمندم.به امید روزی که بتونیم مثل باقی زنان راحتی خودمونو داشته باشیم

سلام جانم خدا اون روزو بیاره به خدا آزادی که به ما دادن برامون شده دردسر
محل کار یه مدل مشکل داریم(بعضی از آقایون قبولمون ندارن یا بهمون حسودی میکنن یا سنگ جلو پامون میندازن و ....) تو خونه هم دردسرهای خانه داری و زندگی مشترکو بعضی ها هم بچه داری...
سحر جون خیلی بهم محبت داری برام نظر میذاری ممنون

آوادخت شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://www.hymnymph.blogsky.com

آخییی..نازی...اشکال نداره..ایشون هم اونجوری ناراحتیشو نشون داده...خودتونو ناراحت نکنید.همه مون باید یه کم یاد بگیریم که چه جوری حرف بزنیمو ناراحتیمونو بروز بدیم.خدا رو شکر کنید که صاحب درامد هستید و از نظر مالی مستقلید..این امتیازی بزرگیه برای یه خانوم خدایی نکرده صاحب درامد نبودید و مجبور بودید غر غر بشنوید که خیلی بدتر بود...

مرسی عزیزم ولی بعضی وقتا فکر میکنم چون درآمد دارم و بالاتر از همسرمه باید تو همه چیز من جورشو بکشم خیلی راحت میگه تو پول بده
مردی گفتن زنی گفتن...
به نظر من چه زن شاغل باشه چه نباش خرج زندگی با مرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد