روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

تو چشم بودن بهتر از کار کردن است...

امروز خیلی سخت از خواب پاشدم آخه خستگیه دیروز هنوز تو تنم بود پاشدم یه چرخی تو خونه زدم دیدم نمیشه این چشا یاری نمیکنن باز نمیشن دوباره برگشتم تو تختخوابم یه ساعت دیگه گرفتم خوابیدم، ساعت 8 شد بود تند تند شروع کردم به جموجور کردن خونه اصلا حال نداشتم ولی میدونستم غروب که بیام حالم از این بدتر و خسته تر هستم کارام میمونه، ظرفای شبو شستم لباسایی رو که آقا دیروز شسته بودو تاکردم گذاشتم تو کشوها (این اولین باره لباسارو میندازه تو ماشین میشوره دیروز کلی سوپرایز شدم دیدم لباسارو شسته-باید دست قشگلرو براش زد) هال رو یه جارو زدمو با یک ساعت و پنج دقیقه تاخیر رسیدم سرکار!

معاون تو اتامون بود یه سلام کردمو سر جام نشستم معاون هم بلافاصله رفت، به خشکی شانس 5 دقیقه دیرتر میومدم نمیدیدمش، بعد از چند دقیقه دیدم باز اومد تو اتامون که خانم فلانی مگه شما کار نمیکنی چرا امتیازت انقدر پایینه... گفتم: چرا ولی خوب چیکار کنم اینطوری امتیاز دادن... گفت: پاشو برو مرکز بگو درستش کنن... گفتم: برم چی بگم کاسه گدایی دست بگیرم؟گردن کج کنم؟اینا دیگه امتیازو دادن. گفت: نخیرم پاشو همین الان برو اینو درست کن. گفتم:چشم (در صورتی که یه قرون این ارزشیابی هاشون برام نمی ارزه ولی چاره چیه رئیسمون رو این حساب اضافه کارمونو رد میکنه) با بقیه بچه های دفترمون پاشدیم رفتیم اول حوقوقمونو گرفتیم بعد رفتیم گدایی هر کس برای قسمت خودش. برا من از همه قسمتا بیشتر طول کشید 3 ساعت!اونا منو گذاشتن رفتن اداره دوباره راننده اومد دنبالم .

انقدر فک زدم که فکم داشت می افتاد مگه حرف سرشون میشه میگم شما چطور آیتمی رو به من ابلاغ نکردید جزوء کار من نبوده امتیاز براش درنظر گرفتیدو به من صفر دادید تا کل ارزشیابیم پایین بیاد میگن شرایط برا همه یکسانه فقط اونایی که سرخود این برنامه رو اجرا کردن برد کردنو امتیازرو گرفتن و خیلی صحبتای دیگه شد که از یاد اوردنش حالت تهوع میگیرم خیلی بی منطق بود استدلالشون!خلاصه به هر مصیبتی بود راضیشون کردم یه کوچلو امتیازمو تغییر بدن ولی وقتی بردم پیش معاونت هماهنگی که لحاظشون کنه گفت برنامه رو بستیم دیگه هیچگونه تغییری نمیشه داد آب سردو ریختن روم اگه میدونستم انقدر رو نمیزدم هیچی به هیچی!!!!

ساعت 4 رسیدم اداره تازه اون موقع وقت کردم ناهارمو بخورم یه سری کار داشتم که انجام دادم ساعت یه ربع به پنج وسائلمو جمع کردم بیام خونه معاونو دیدم ماجرارو براش تعریف کردم گفتم اطاعت امر کردمو رفتم ولی گفتن نمیشه تغییر داد. گفت:فردا خودم صحبت میکنم که تغییر بدن آخه دخترم حیف شما داری کار میکنی نباید مساوی با اونی باشی که کار نمیکنه...

تو دلم گفتم خودتون بهتر از هر کسی میدونید این ارزشیابی هاتون هیچ کدوم عادلانه نیست هر کسی زبون چاخان و دروغ بیشتری داشته باشه عزیزتره، اول تره،معنی کمی و کیفی رو هنوز نمیدونو ارزیابی میکنن .

به خدا آدم نمیدونه باید چیکار کنه  آشکارا جلوی همه به من میگه خواهر شما خودتو بیشتر باید نشون بدی کار هم نداری پاشو بیا مرکز یه خودی نشون بده بیا بشین اینجا، هر چی تو چشم باشی بهتره میگن کاری تره امتیازت بیشتر میشه....

آخه من از این اخلاقا ندارم چیکار کنم مثل بچه آدم تو ادارم نشستم دارم کارمو میکنم هر وقت زنگ زدید کاری خواستید براتون انجام دادم الکی بیام بشینم اونجا که چی بشه،حرف تو گوششون نمیره که نمیره،انجام کار مهم نیست تو چشم بودن مهم است(اینم درسی که چند وقت دارن تو این سازمان به من یاد میدن) منم خنگ! زیر بار نمیرم دروغ بگم چاپلوسی کنم.


              

نظرات 3 + ارسال نظر
site01 شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.site01.us.st

32062065187گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.us.st

فکر کردی من از اون بیدام که با این بادا بلرزم! نه عزیزم من کارمو دوست دارم یه مشکلاتی داره ولی از این کارا که شما پیشنهاد کردید بهتره

سیما شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ http://omideziba.blogsky.com

زندگی همین صد سال اولش سخته!
حالا چه اداره ای هست؟
شاید به شما علاقه دارند می خواهند هر روز روی ماهت را ببینند؟

نه عزیزم ندیده روم نیستن منظورشون اینکه کوچکترین کارتو با اینجا اومدن بزرگ جلو بده یه برگ بگیر دستت از این اتاق برو اون اتاق،دروغ بگو، بوق و کرنال کن،نمیدونم میگن برنامه اجرا نکن ولی بگو ال کردم بل کردم از اینجور نظرا دارن تو جلسات میگن دروغ بگید آمار نجومی بدید...
منم نمیتونم میگم به همین اندازه که از دستم برمیادو کار میکنم فقط حقمو بدید من اون دنیامو نمیفروشم به سازمان شما....

مریم توپولی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://man-va-to-ma.blogsky.com

سلام سوسن جونم خوبی عزیزم
الهی الهی که میخوان مجبورت کنن کاری رو که تو ذاتت نیست انجام بدی منم مثل تو چاپلوسی بلد نیستم یعنی راستش متنفرم
هی هی سوسن جون با هرکی مشکل داری عکس بده جنازه تحویل بگیر
آلبوم بده قبرستون تحویل میدم
بوس بوس

سلام عزیزم خوبم ممنون
بد دوره زمونه ای شده خانم، فقط دنبال این هستیم چجوری تو سره همدیگه کلاه بذاریم...
مرسی از لطفت گلم راضی باعث زحمت میشه
بووووووووووووووووووووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد