روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

سیاست زنانه

امروزم هم روز از نو روزی از نو مثل همیشه یه کوچلو خونه رو جمو جور کردمو دویدم سر کار. چهارشنبه ها تو اداره مراسم زیارت عاشورا برگزار میشه آخرسرشم هم یه املت خیلی توپ میدن. برا دعا تقریبا کسی نمیاد ولی آخرش کل اداره میان برا املت، حاج آقایی که امروز زیارت میخوند لفظ قشنگی رو بکار برد بهشون میگفت محبان املت!

صبح سیا بهم زنگ زد فکر کردم کار مهمی داره آخه وقتی قهره زنگ نمیزنه جواب دادم دیدم نه کاری نداره داره منت کشی میکنه زودی قطع کردم .

نزدیکای ظهر اس ام اس داد هر ماه یکی دو هفته از این برنامه های بیهوده داریم اینطوری پیش بره آینده روشنی پیش رو نداریم، خندم گرفته بودید وقتی خوندم (خودشم اعتراف کرد)،جوابشو  ندادم.

یه 5 دقیقه بعدش پسرداییم زنگ زد که مامانتو گروگان نگه داشتیم که شب بیان خونمون، از من انکار از پسردایی اصرار مجبور شدم قبول کنم. چاره ایی نداشتم باید آشتی کنم مگر نه آبرو جلو فامیلا میره اونام میفهمن ما چقدر بچه هستیم . بالاجبار جواب اس ام اس آقارو دادم نوشتم شرط دارم که آشتی کنم، پرسید چی؟ نوشتم: هر مشکلی داری با صحبت کردن حلش کن نه مثل بچه ها قهر کنی قول میدی؟ نوشت: سعی میکنم شامل تو هم میشه.

از اداره که تعطیل شدم سریع اومدم خونه و یه دوش گرفتم هنوز نمیدونم میریم یا نمیریم براهمین موندم آماده بشم یا نشم نمیدونم، باید منتظر بمونم ببینم آقا چی دستور میدن.

چاره چیه باید از سیاست زنانه استفاده کنم پاشم خودشیرنی کنم یه زنگ بزنم بگم چرا دیر کردی و ... آشتی.

زنگ زدم ولی جواب نداد اول فکر کردم چون نزدیک خونست جواب نمیده ولی اومدنش خیلی طول کشید با خودم گفتم دیدی باز آبروریزی شد اگه نیاد چی؟!

بالاخره آقا تشریف فرما شدن سلام کرد منم جوابشو دادم بریده بریده با هم صحبت کردیم بعد گفتم که دعوتیم گفت اگه دلت میخواد بریم گفتم آره.آماده شدیم با داداشم اینا رفتیم یه برادرزاده 1ساله و نیمه دارم خیلی بامزه است دلم براش غش رفت وقتی دیدمش، آخه 10 روز بود ندیده بودمش خیلی با آیسان جونی خوش گذشت همه اش تو بغلم بود هر کاری داره میگه عمه برام انجام بده از جمله: هم یعنی غذا دادن، جیش یعنی دستشوئی بردنش، آبع یعنی آب دادن، ام ام یعنی شستن دستا، خلاصه باید دربست دراختیار خانم خانما باشی ولی در کل مهمونی بهم خوش گذشت قهرمم یادم رفت . 

                      


نظرات 2 + ارسال نظر
به یاد استاد پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://hazratostad.blogfa.com

سلام فکر کردم از سوال در مورد تحصیلات ناراحت شده اید . انشالله که اینطور نباشه. مطالبتون خوندنیه. یعنی یه جور رمانه. . گرچه همیشه کامنت نمیگذارم ولی اونارو میخونم. موفق باشید .

راستش رو بخواین یه کم!فکر کردم چون نوشتم تحصیل کردم از نظر شما نباید یسری کارارو انجام بدم مثلا مقابل به مثل کردن با همسرم...
تحصیل کردم را کنایه از خیلی چیزها توی وبلاگم زدم.
جواب سوال بی غرضتونم اینکه بله تحصیل کردم و مدرکمم فوق لیسانسه.
یه سوال هم من دارم جنسیت شما چیه؟

سیما پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://omideziba.blogsky.com

سلام عزیزم
مرسی به من سر زدی
قبلا وبت اومده بودم ولی نظر نگذاشتم
عزیزم انقدر برا شوهرت تره خورد نکن . ولش بابا زندگیتو بکن ما زن ایرانی ایم اینو یادت نره!!!
پس خوش بگذرون وبه این مسائل انقدر فکر نکن .اگه حل شدنی باشه با تحمل بهتر می شه اگه هم نه که دیگه..............

سلام خانمی
خواهش میکنم
خوش اومدی عزیزم
اطاعت امر هر چی شما بفرمایی،فعلا مسئلم حل شده نمیدونم باز کی عود میکنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد