روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

تساوی حقوق زن و مرد

در کودکی:

پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به مات….. میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :

پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :

پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون!
دخترها هیچی نمی شدند. چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود!

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد:

پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای می خزیدند تا چغولی های مادر، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر می پریدند و چپ و راست قربون صدقه می شنویدندو لوس می کردن خودشون

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ می زدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند: چطوری کچل؟

در ۱۸ سالگی :

پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است. چرا خدا اونا نباید سربازی برن؟ چرا پادگان چهل دختر مال مردهاست؟ چرا ؟

در دانشگاه:

پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط می شوند
دخترها فقط در بوفه می نشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه می کنند افاده می فروشند.

واقعا که. مملکته داریم!

در هنگام نمره گرفتن:

پسرها خودشان را خار می کنند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند!
دخترها فقط پیش استاد می روند و یک لبخند می زنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل می شود.

در کافی شاپ :

پسرها حساب می کنند.
دخترها می گویند : مرسی!

در مخ زدن:

پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند.
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط می گویند فدای سرم.

این قسمت واقعی نیست چون نسبت دخترها الان بیشتره و قحطی دوست اومده.

هنگام خواستگاری:

پسرها باید خانه، ماشین، شغل مناسب، مدرک دهن پر کن، قد رشید، هیکل خوش فرم، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهرمار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند

هنگام ازدواج:

پسرها باید شیربها، مهریه، خرید عروسی، جواهرات گوناگون، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند. این یکی دیگه هیچ!
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده، دور ریخته و یه سری جدید بخرد!

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:

پسرها باید بگویند: چشم! و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن می کند!
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

کار کردن :

پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور می کنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …

پدر و مادر شوهر وارد میشوند

ساعت 7 صبح به زور پاشدیم سیا رفت ترمینال دنبال مامانش اینا، منم پاشدم مشغول کارام شدم صبحانه رو آماده کردم و وسایل برای ناهارو ، انقدر مشغول شدم یادم رفت حتی دست و صورتمو بشورم، نزدیکای ساعت 9 بود که مهمونام اومدن، اول یه دور توی خونه زدن و همه جارو نگاه کردن، حسابی از خونمون تعریف کردن گفتن خیلی خونه خوبی خریدید... مادرشوهرم از تمیزی خونه تعریف میکرد و میگفت چه همه چیز تمیز و مرتب چیده شده ... (خیلی خوشحال شدم که ازم تعریف میکردن ارزش سوزتی رو داشت) سفره مفصلی برای صبحانه براشون انداختم سیاجون هم زحمت نون تازه رو کشید که خیلی خوششون اومد بعد صبحانه رفتن یه مقدار استراحت کردن، سیا هم رفت دنبال ماشین خریدن، منم مشغول پخت و پز شدم، برا ناهار مامان و بابام رو هم دعوت کرده بودم یه سفره مفصل هم ظهر براشون انداختم همه کلی تعریف کردن خدارو شکر از دستپختم خوششون اومد وحشت داشتم غذاهای مارو دوست نداشت باشن ولی پسندیدن مخصوصا جوجه چینی رو، کلی ازم تعریف کردن ( آی میچسبه تعریف فامیل شوهر) مامانم اینا تا بعداز ظهر اینجا بودن.

خیلی خوشحال به نظر میان از همه چیز خوششون اومد سیاجون هم خیلی خوشحاله همش میاد ازم تشکر میکنه چشماش از شادی برق میزنه، منم خیلی خوشحالم که تونستم رضایتشون جلب کنم خدایی فامیل شوهر خوبی دارم خیلی ساده و صمیمی هستند...

پدر شوهر حسابی شرمندمون کرد چشم روشنی خونمون بهمون پول داد که هر چی خودمون میخوایم بخریم، من قبول نمیکردم راضی به زحمتشون نبودم ولی به زور بهم داد (دستش درد نکنه) 

فقط یه بدی داره وقتی با هم حرف میزن من متوجه نمیشم باید مثل گنگا بهشون نگاه کنم! بعضی وقتا به زحمت میتونن منظورشونو به من بفهمون تو پیدا کردن کلمات فارسی در میمونن، منم خنگ تو یاد گرفتن زبون اونا چاره ای جز نگاه کردن ندارم...

فرهنگ لغات زنها و ادبیات آقایون هنگام زمین خوردن خانمها

فرهنگ لغات زنها : 
۱-آره یعنی نه 
۲- نه یعنی آره 
۳- ما باید با هم حرف بزنیم یعنی فقط بشین و گوش کن 
۴- چقدر من رو دوست داری ؟ یعنی گندی زدم که می خوام بگم 
۵- دو دقیقه ی دیگه حاظرم یعنی دو ساعت علافی


********************************


ادبیات آقایون هنگام زمین خوردن خانوم ها: 
دوران نامزدی: الهی بمیرم چیزیت که نشد 
1 سال بعد ازدواج: عزیزم بیشتر مواظب باش 
3 سال بعد ازدواج: مگه کوری جلو پاتو نگاه کن 
5 سال بعد ازدواج: آخیش دلم خنک شد


بنویسید کوزت بخوانید سوزت

امروز هفت جد و آبادم اومد جلوی چشمم، حرف این سیا بی معرفتو گوش دادمو نگفتم کسی بیاد کارای خونه رو بکنه! دست تنا بابام دراومد، انگار کردنم تو گونی و با بیل افتادن به جونمو، له و لورده شدم تمام بدنم کوفتست، کوزت که چه عرض کنم شدم سوزت! بی معرفت دریغ از یه ذره کمک، تازه اوردم میده عصبی هم میشه اوامرش اجراء نمیشه!

آقا نزدیکای ساعت 5 تشریف فرما شدن با حوصله ناهارشونو میل فرمودن و جلوی تلوزیون جلوس نمودن (خیلی خونسرد و ریلکس)، هر چی میگم پاشو بریم بیرون کلی کار داریم میخوام برم آرایشگاه تو هم برو خرید کن انگار نه انگار!  (اینجور وقتا میخوام سرمو بکوبونم به طاق) همیشه مهمون میخواد برامون بیاد آقا این تریپو برمیداره همیشه فک میکردم چون فامیلای من میخواد بیان خوشش نمیاد اینکارو میکنه ولی این دفعه فرق داره مامان و بابای خودشاً، سالی یه بار بیشتر نمیادن! بازم تریپ بی خیالی!

بالاخره رضایت دادنو راهی شدیم رفتیم بیرون، ولی انقدر دیر شده بود که آرایشگام تعطیل کرده بود (حالا من چیکار کنم مثل لولو شدم نه جونشو دارم و نه وقتشو که خودم یه خاکی تو سرم بریزم) دست از پا درازتر به همراه آقا رفتم خرید کردیمو اومدیم خونه!

فردا صبح میرسن دوست دارم بهشون خوش بگذره خدا کنه مشکلی پیش نیاد ، خونمون مثل دسته گل شده همه جا برق میزنه، به قول معروف روغن بریزی عسل جمع میکنی، من کاملا برای میزبانی از پدر و مادر شوهر عزیز آماده و خبردار هستم و سیا جون هم مثل این آقا خرسه تو حالت خونسردی جلوی تلوزیون ولو میباشد!

وقتی مردان می گویند یعنی :

این یک کار زنونه است.
یعنی:این کار سخت و کثیف وبی جیره و مواجب است.

با من ازدواج می کنی. 
یعنی:رخت چرکهام تلنبار شده و کسی نیست  بشوره یا دکمه های پیرهنم رو بدوزه.

تو که می دونی چه حافظه بدی دارم.
یعنی:
من شعری رو که کلاس سوم ابتدایی خوندم از حفظم و نمره ماشینم

رو که سالها پیش فروختم از برم و…..اما تاریخ تولد تو رو یادم رفته.

من برای این کار دلیل دارم!
یعنی:بذار فکر کنم ببینم چه دلیلی می تونم برای این کارم پیدا کنم.

منظورت چیه.تو که لباس داری؟؟؟
یعنی:یادت رفته چهار سال پیش برای خودت لباس خریدی.

دلم برات تنگ شده.
یعنی:نمی تونم جورابامو پیدا کنم بچه ها گرسنه هستند و …….

ما توی کارهای خونه با هم مشارکت می کنیم.
یعنی:من ریخت و پاش میکنم اون جمع و جور می کنه.

می خوای توی درست کردن شام کمکت کنم.
یعنی:پس چی شد شام چرا رو میز آماده نیست.

زنم منو درک نم کنه.
یعنی :همه قصه ها و خاطره های منو شنیده دیگه خسته شده.

ماجراش طولانیه سر فرصت برات تعریف می کنم!!!!
یعنی:اصلا خودم هم نفهمیدم چی شد.

کمی استراحت کن خسته شدی!!
یعنی:بابا این جارو برقی رو خاموش کن می خوام فوتبال نگاه کنم.

چه جالب!!!!
یعنی:اخ که چقدر حرف می زنی.

عزیزم مادیات در عشق ما هیچ نقشی نداره!!!
یعنی:باز سالگرد ازدواجمون رو فراموش کردم و کادو نخریدم.
و…………ادامه ……… ..!؟؟؟!!

مهمان های یه کم سرزده

الان چند وقت پدر و مادر همسری میخوان بیان خونمون (از وقتی ازدواج کردیم این دومین بار که میان،میگن راه دور سخت ما بیام، شما بیان و از این حرفا)، من همه اش میگفتم تعطیلات تاسوعا و عاشورا بیان که ما تعطیلیم تا بهتر بتونم در خدمتیشون باشم ولی گفتن نه سر برج میایم، منم خیالم راحت با خودم گفتم یه هفته مونده که بیان خونه مونرو تمیز میکنم خریدامو میکنم به بهترین وجهه ممکن هم ازشون پذیرایی میکنم...

ولی دیشب زنگ زدن گفتن پنج شنبه شب راه میوفتیم جمعه صبح اونجایم!! منو میگی هاج و واج مونده بودم یعنی دو روز دیگه! آخه من این دو روزه چجوری کارامو کنم! تک و تنا! به سیا به شوخی میگم خدا خیرشون بده باز دو روز جلوتر گفتن نذاشتن جمعه یه دفعه زنگ خونمونو بزن بگن ما اومیدیم ! اگه اینکارو میکردن بخدا من پس می افتادم (الانم هم تقریبا دارم پس میوفتم) تک و تنا، آقا کارش تو اداره شلوغ امروز دیر میان، مامان خانم مهمونی تشریف دارن، کارگر هم نمیتونم بگیرم پولش زیاد میشه (روزی 20 تومن خیلیه! سیا میگه من 10 تومن میگیرم تمییز میکنم(کی تمیز میکنه خدا عالمه!) تو رو خدا اینهم بیرون خونه دارم جون میکنم اجازه کمکی گرفتن برای تمیزکاری ندارم! 

تقریبا اندازه یه خونه تکونی کامل کار دارم، میخوام همه جا برق بزنه، میخوام یه عروس خوب و نمونه باشم، میخوام یه کاری کنم بهشون حسابی خوش بگذره (آخه ثمره زندگیشون سیا هست و یه پسر نچندان خلف! سیا پسر خوب است منم میخوام عروس خوبه باشم، البته تا الان براشون بودم) 

یه کم استرس دارم کلی کار دارم هیچ کاری نکردم، تازه میترسم درست نتونم ازشون پذیرایی کنم، آشپزی کنم (آخه من غذاهای سمت اونارو بلد نیستم، نمیدونم از غذاهای ما خوششون میاد؟ تازه مامان شوشو دیابت داره،باباش هم سنش بالاست همه چی رو نمیتونن بخورن...)

نمیدونم دست تنا چیکار کنم تازه تا ساعت پنج هم سرکارم، مُردم به خونه میرسه چه جوری مهمون داری کنم وای خدا کمکم کن..........




در یک چهارراه ، که آدرسش اهمیتی ندارد

در یک چهارراه ، که آدرسش اهمیتی ندارد
یک دختر ، که اسمش را کاری نداریم
به چراغ قرمز عابر پیاده رسید
و ایستاد
و منتظر ماند
و نرفت
مردانی ، که به سطح فرهنگشان کاری نداریم
از کنار دختر ، که لباسش در قصه ما نقشی ندارد
به خیابانی ، که تعداد ماشین هایش را بیخیال می شویم
وارد می شدند
چراغ قرمز و ترافیک بود
و کسی نمی ایستاد
یک انگشت توهین آمیز
چند آرنج خشن
چند صد کلمه‌ی تحقیر کننده
با پیکر دختر برخورد کرد
از کشوری که اسمش را نمی بریم
از مردمی ، که نامهایشان را فراموش می کنیم
از آیینی که نقشش را در این حادثه انکار می کنیم

دخترک بیزار بود ...

انواع ازدواج های پیشنهادی برای آقایان

 

انواع ازدواج های پیشنهادی برای آقایان (طنز)


* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.

 

* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

 

* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.

 

* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.

 

* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.

 

* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.

 

* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.

 

* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.

 

* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.

 

* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

 

* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود!

مقایسه مردها و زنها

مرد ها:
همه مردها به شدت مشغولند.
علیرغمی که خیلی خیلی مشغولند، ولی هنوز برای خانم ها وقت دارند.
علیرغمی که برای خانم ها وقت دارند، اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن.
علیرغمی که اصلاً بهشون اهمیتی نمی دن، همیشه یکی دور و برشون هست
علیرغمی که همیشه یکی دور و بروش هست، همیشه سعی می کنن که شانسشون رو برای بدست اوردن بقیه امتحان کنن.
علیرغمی که همیشه سعی می کنن که شناسشون رو برای بدست اوردن بقیه خانم ها امتحان کنن، واقعاً به هم می ریزن اگه زنی رو که دارن از دست بدن.
علیرغمی که زنشون ترکشون می کنه، اونا اصلا از اشتباهاتشون درس نمی گیرن و همیشه سعی برای امتحان شانسشون برای بدست اوردن زنهای دیگه دارن.


زن ها:
مهمترین چیز برای خانم ها امنیت اقتصادی است.
علیرغمی که این خیلی خیلی براشون همه است، اونا همچنان برای خریدن لوازم و لباسهای گرون قیمت بیرون می رن.
علیرغمی که همیشه لباس های گرون قیمت می خرن، اونا هیچ وقت هیچ چیز برای پوشیدن ندارن.
علیرغمی که هیچ چیز برای پوشیدن ندارن، اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن.
علیرغمی که اونا همیشه خوش تیپ لباس می پوشن، لباس های اونا همیشه کهنه و قدیمیه
علیرغمی که لباس های اونا کهنه و قدیمیه، اونا همچنان انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید.
************
علیرغمی که اونا همیشه انتظار دارن که شما ازشون تعریف کنید، وقتی شما تعریفشون می کنید، اونا اصلا شما رو باور نمی کنند

رازهای خوشحال کردن زن و مرد

چگونه یک زن را خوشحال کنیم !؟ 


1. یک دوست باشید.


2. یک همدم باشید.


3. یک عاشق سینه چاک باشید.

4. یک برادر باشید.

5. یک پدر باشید.

6. یک استاد باشید.

7. یک سرآشپز باشید.

8. یک برقکار باشید. 

9. یک نجار باشید.

10. یک لوله کش باشید.

11. یک مکانیک باشید.

13. یک متخصص چیدمان داخلی منزل باشید.

15. یک متخصص مد باشید.

16. یک روانشناس باشید.

17. یک دافع آفات 
باشید.

18. یک روانپزشک 
باشید.

19. یک شفا دهنده 
باشید.

20. یک شنونده خوب 
باشید.

21.. یک سازمان دهنده 
باشید.

22. یک پدر خوب 
باشید.

23. خیلی تمیز 
باشید.

24. دلسوز 
باشید.

25. ورزشکار 
باشید.

26. گرم 
باشید.

27. مواظب 
باشید.

28. شجاع 
باشید.

29. باهوش 
باشید.

30. بانمک 
باشید.

31. خلاق 
باشید.

32. مهربان 
باشید.

33. قوی 
باشید.

34. فهمیده 
باشید.

35. بردبار 
باشید.

36. محتاط 
باشید.

37. بلند همت 
باشید.

38. با استعداد 
باشید.

39. پر جرأت 
باشید.

40. مصمم 
باشید.

41. صادق 
باشید.

42. قابل اعتماد 
باشید.

43. پر حرارت باشید.

بدون فراموش کردن : 

44. تعریف کردن مرتب از او 

45. عشق ورزیدن به خرید 

46. درستکار بودن 

47. بسیار پولدار بودن 

48. تنش ایجاد نکردن برای او 

49. نگاه نکردن به بقیه دختران 

و در همان حال، شما باید : 

50. توجه زیادی به او بکنید، و انتظار کمتری برای خود داشته باشید .

51. زمان زیادی به او بدهید، مخصوصاً زمان برای خودش.


 52. اجازه رفتن به مکانهای زیادی را به او بدهید، هیچگاه نگران نباشید او کجا می رود. 

بسیار مهم است : 


53. هیچگاه فراموش نکنید : 


* سالروز تولد* سالروز ازدواج* قرارهایی که او می گذارد. 


چگونه یک مرد را خوشحال کنیم !؟ 


1. راحتش بذارید.