روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

ایام هفته و زندگی زناشویی


شنبه

مرد : امروز ناهار چی داریم؟

زن : ببین ، امروز قراره من و زری با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم. میگیند خیلی جالبه ، همه چی رو درست میگه . به خواهر شوهر زری گفته «شوهرت برات یه انگشتر بزرگ میخره » خیلی جالبه نه ؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا!

 

یکشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاسهای «روش خوداتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم . هم خیلی جالبه ، هم اثرات خوبی در زندگی زناشوئی داره . تا برگردم دیر شده . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا!


دوشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم «شو»ی «ظروف عتیقه» . میگن خیلی جالبه، ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار!

 

سه شنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم برای لباس مامانم که برای عروسی خواهر زری میخواد بدوزه دگمه انتخاب کنیم . تو که می دونی فامیل مامانم اینا (!) چه قدر روی دگمه لباس حساس هستند . ممکنه طول بکشه . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا!

 

چهارشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاس «بدنسازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنیم . همسایه زری رفته ، میگه خیلی جالبه . ترمپت هم میگند خیلی کلاس داره ، مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار!

 

پنجشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم با هم خونه همسایه خاله زری که تازه از کانادا اومده . میخوایم شرایط اقامت را ازش بپرسیم ، من واقعا'' از این زندگی خسته شدم . چیه همه ش مثل کلفتها کنج خونه ! به هر حال چون ممکنه طول بکشه ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا!

 

جمعه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببینم ، تو واقعا'' خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم ، واقعا'' نمی دونم به شما مردهای ایرانی چی باید گفت؟ نه واقعا'' این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار ببره بیرون ؟ 

 

ایام هفته و زندگی زناشویی

علت دروغ گفتن مردان

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. '' آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد: '' نه " فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبرتوست؟ جواب داد: آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. (هههههههه )هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ '' آره '' هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. '' تو تقلب کردی، این نامردیه ،هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز '' نه'' میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز ''نه'' میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره 

 

شباهت های خدمت سربازی و زندگی زناشوئی!


۱- چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی ، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر ، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید ، سوء تغذیه ، کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر ، چپ شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد ! نا گفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو ، جنس ریشه مو ، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره همه کل پا می شیم !


۲- شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی ، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان و یا منزل مسکونی مشترک ( خانه بخت ) ، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد ، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خود را بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر ، پاسخی جز گلوله ، حبس ، اضافه خدمت ( در خدمت سربازی ) و افتادن توی سماور پر از آب جوش ، هدف قرار گرفتن با ساتور ، رفتن دست توی چرخ گوشت ، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون ، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... ( در زندگی زناشویی ) نخواهد داشت !

 

۳- شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل ، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید ، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان ، سرباز و مرد متاهل ، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند ، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت ، بعبارت بهتر ، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی حال کنه!

 

۴- از دیگر شباهتهای موجود میان این دو قشر آسیب پذیر جامعه ، شباهت در آرزو کردن است ! بدین معنا که هر پسری پس از ورود به پادگان و خانه بخت است که قدر زندگی در خانه پدری را می فهمد و از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو می کند که ای کاش هنوز هم در کنار پدر و مادرش بسر می برد و ایضا خودش را نیز لعنت خواهد کرد که چرا قدر آن روزهای شیرین را ندانسته است ! چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد ، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند ، کسی نازش را نمی کشد و ... و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد !

 

۵- از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام ، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن ، مواردی مشابه موارد فوق می باشد .

 

۶- و در نهایت اینکه چند ماه پس از آنکه کارت پایان خدمت یا قباله ازدواج را دریافت کردید ، صدای خواندن این شعر معروف در گوشتان خواهد پیچید که : ( گول خوردی آی گول خوردی ! )
زیرا آن موقع است که تازه دوزاریتان جا می افتد که با این کارت و قباله نه کاری به آدم می دهند و نه وام ازدواج و نه خیلی از چیزهای دیگر که شما را به بهانه آنها در این راه وارد کرده بودند ، پس متوجه خواهید شد که تنها مورد استفاده ای که برای شما خواهند داشت این است که می توانید از آنها برای امانت دادن به کلوپ جهت کرایه فیلم استفاده نمایید!!


نقش زنان در پیشرفت شوهرانشان

 

می گویند "زن" ها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...

ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود : زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.

اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"

گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافه ایی حق به جانب. ..

باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"

شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"

شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"

القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گام های مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.

تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: "خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!"  


نقش زنان در پیشرفت شوهرانشان/طنز

زن خوب و تعادل در زندگی

زن خوب می‌تواند تعادل را به زندگی شما بیاورد.

ببینید

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

زن خوب و تعادل در زندگی

جغرافیای خانمها و آقایان

جغرافیاى خانم ها :

خانم ها در سن ۱۸ تا ۲۱ سالگى ، مانند آفریقا یا استرالیا هستند :
نیمه کشف شده ، وحشى ، با زیبایى هاى افسون کننده طبیعى

در سن 21 تا ۳۰ سالگى، مثل امریکا یا ژاپن هستند:
کاملا کشف شده، بسیار توسعه یافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد یا اتومبیل .

در سن 30 تا ۳۵ سالگى، مانند هند یا اسپانیا هستند:
بسیار داغ، آسوده خاطر و آرام، و آگاه به زیبایى هاى خود.

بین سن 35 تا ۴۰ سالگى، مانند فرانسه یا آرژانتین هستند:
بدین معنا که اگر چه ممکن است در جریان جنگ نیمه ویران شده باشند، اما هنوز جاهاى بسیارى براى تماشا دارند .

در سن 40 تا ۵۰ سالگى، مثل یوگسلاوى یا عراق هستند:
جنگ را باخته اند. هنوز گرفتار اشتباهات پیشین اند. و به باز سازى کامل نیاز دارند .

بین 50 تا ۶۰ سالگى، مانند روسیه یا کانادا هستند:
بسیار پهناور، آرام و مرز ها بدون مرزبان، اما سرماى زیاد، خلایق را از آنان می رماند.

در سن 60 تا ۷۰ سالگى، مانند انگلستان یا مغولستان اند:
با یک گذشته ى درخشان و بدون آینده .

بعد از ۷۰ سالگى، شبیه آلبانى یا افغانستان اند:
همگان میدانند که در کجایند، اما هیچکس به سراغ شان نمى رود.

نکته: خانم های ایرانی از ۳۰ سال پیرتر نمی شوند.

******************************************

آقایان درسن ١۴ تا ١٧ سال مانند کشور کره شمالی هستند:
  قدرتی ندارند ولی ادعای قدرت و سرکشی می‌کنند.

در سن ١٨ تا ١٩سالگى، مثل هندوستان هستند:

 برای زندگی کردن ۴ راه پیش روی خود می‌بینند. یاکنکور یا سربازی، به عبارت بهتر (آشخوری) یا بیشتر مواقع عاشق میشن و تا صبح واسه عشقشون شعر میگن و یاپایان زندگی و مرگ.


در سن ٢٠ تا ٢٧ سالگى، مانند کانادا هستند:

بسیارخون گرم و مهربان اوج جوانی، زیبا و دلربا، برای هر دختری خیلی زود ویزای پذیرش صادر می‌کنند. در این دوران از طرف جنس مخالف زیرنظر هستن و برایشان دامهای زیادی گسترانده شده است.


بین سن ٢٧ تا ٣٢ سالگى، مانند ترکیه هستند:

  بدین معنا که دردام گرفتار شده‌اند و فقط به حرف رئیس بزرگ که همان خانومشان باشد گوش می‌دهند. پر از عشق.


در سن ٣٢ تا۴٠ سالگى، مثل ژاپن هستند:

کاملا” کاری شده‌اند. آینده روشن را در فعالیت شبانه روزی می‌بینند.


بین ۴٠ تا۵٠ سالگى، مانند روسیه هستند:

بسیار پهناور، آرام و بسیار قدرتمند در جامعه و به عنوان راهنما و حلال مشکلات.


در سن ۵٠ تا ۶۵ سالگى، مانندکشور های تازه استقلال یافته شوروی سابق هستند:

 با یک گذشته درخشان و بدون آینده.


بعد از ۶۵ سالگى، شبیه عربستان هستند:

 همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می‌گذارند.

texas-cartoon-map.jpg

کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

کلیه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند

وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم

با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند

قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند

همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.

 *******************


کلیه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را  زن اعلام کردند.

به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد

کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند

همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید.  

*************

رقبای عشقی

توی ژاپن
جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه! جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه! بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست!


توی اسپانیا

مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن!


توی انگلستان

دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن! اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه!


توی فرانسه

خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه! دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه!


توی استرالیا

دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن! این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره! اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه!


توی قفقاز

جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه! دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره! باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما« تکرار میشه!


توی نروژ

معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه!


توی آفریقا

قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست! دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن!


توی مکزیک

کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه! ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه!


توی آمریکا

حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه!


توی ایران

فقط پول موضوع رو حل می کنه! پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن! عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره و ...



زن سالاری

گفت روزی مه لقا با همسرش
آن که تا دیروز بـُد تاج سرش
گوش کن آقای برزو ، بعد از این
چار زانو پیش روی من بشین!
چون زمان مرد سالاری گذشت
دوره ی اعمال اجباری گذشت
من به تو وابسته دیگر نیستم
چون که می دانم که دیگر کیستم؟
گرچه نامردم ولی دارم توان
تا کنم تولید فرزندی مامان
من خودم را بارور خواهم نمود
گوی سبقت را زتو خواهم ربود
بعد از این فرزند من نام مرا
زنده خواهد کرد با لطف خدا
بعد از این بی جـّر و بحث و گفتگو
می شود فامیل من فامیل او
پس ولی دم ّفرزندان منم
هم پدر هم مادر ایشان منم
دیگر آن شب های جمعه دود شد
آن رسوم جاهلی نابود شد
بعد از این جان من و جان شما
هرشب جمعه به نزدیکم نیا
می کنم تولید خود فرزند خود
بچه های خوشگل ِدلبند خود
دیگر آنها زشت و مُنگل نیستند
مثل تو دیوانه و خُل نیستند
بچه هایم مثل من زیبا شوند
عین جدّم زیرک و دانا شوند
تا ژن تو با ژنم باشد عجین
حال و روز بچه ها باشد همین
پس برو فعلن کمی کشکت بساب
پیش من جان خودت دیگر نخواب
بعد از این کارَت فقط نان آوری است
این فقط سهمیه ات از همسری است
گفت برزو خان به «جاوید» این چنین
کاش رویان نقش می شد بر زمین
چون که ما را سر به زیر و خوار کرد
مرد ها را چون گل دیوار کرد