روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

سفر خارجه

آدمی که دو بار از یه جا نیش بخوره اسمشو چی میذارن؟!؟ باید اسم منو باز همون گذاشت! امروز صبح دوباره هوس کردم یه کیف جدید بندازم (همونی که از امامزاده یحیی خریده بودم) صبح عجله ای کارامو کردمو طی یه تصمیم عجولانه کیفمو عوض کردمو رفتم سرکار، دم در اداره یادم افتاد کارت کارت زنیمو، موبایلمو و یسری مدارکمو جا گذاشتم!! ایندفعه خیلی شیک مثل یه خانم با شخصیت راهمو کج کردمو دوباره اومدم سمت خونه (دیگه نرفتم به رئیسمون التماس کنم برام عدم پانچ رد کنه و اونم کلی عذر و بهانه بیار که نمیشه...!) وقتی رسیدم خونه کارتو مدارکارو برداشتم ولی هر چی فکر کردم به ذهنم نرسید مورد سومی که جا گذاشته بودم چی بود!! (مخم هنگ کرده بود) سریع برگشتم اداره باز دم در اداره یادم افتاد مورد سوم موبایلم بوده! (این سر در اداره هم شده حافظه من! هر وقت چشمم بهش میوفته تمام مسائلم یادم میوفته - غم و غصه هام، ناکامیام، سر به هوا بودنام، گیج بازیام، همه و همه مثل فیلم میاد جلو چشمم - خلاصه امروز بدون دردسر (موبایل) طی کردم چه آرامشی داشت فقط بعد از ظهر یه تماس با مامانم و سیا گرفتم ببینم کارم دارن یا نه؟ 

امروز همه اش آرامش بود بچه های دفترمون توی این هوای بارونی هوس کباب و قلیون کرده بودنو ظهرو دودر کردنو رفتن لواسون! (اگه منم مرد بودم حتما باهاشون جیم میشدم) اتاق حسابی آروم بود تنای تنا بودم... تمام مدت وبلاگ میخوندم...

از صبح تو فکر درست کردن خورشت کاری بودم سر کوچه یه تمر هندی خریدمو اومدم خونه سیاجون هنوز نیومده بود مشغول آشپزی شدم وقتی سیا اومد براش میوه اوردمو شروع کردم به خوردن کلش! راضیش کردم برا تعطیلات 28 صفر بریم مسافرت اونم کجا؟ جوگیر شده بودم که یه سفر خارجی بریم مثلا استامبول ، دبی، چین، روسیه، ارمنستان  و ... (رفتن به آمازون که یکی از آرزوهامه) وقتی قیمت تورهارو چک کردیم به چیز خوردن افتادم گفتم خر ما از کرگی دم نداشت!! قیمت خون باباهاشونو این آژانسا میگرن شام و ناهار و گشت و گذار با خودته! (خوووووو زحمت میکشید خودمون بلیط و هتلم رزرو میکنیم، شما زحمتتون میشه) با سیا کلی خندیدیم سیا میگفت خوب بیا بریم تور قزوین (حالا چرا گزوین من نمیدونم!) یا یکی از شهرای نزدیک تهران ... اونم نمیتونستیم بریم خیلی گرون بود گفت بیا تور شهر مارو بریم اونم نفری 360 تومن بود!! دهنم به کف اتاق چسبیده بود!! خلاصه امشبمونم اینطوری گذشت به نداریمون کلی خندیدمو کیف کردیم ، خدایی اینایی که هر سه ماه یه بار یه طرف دنیا میرن چقد پول دارن؟! 


نظرات 2 + ارسال نظر
یک خواننده قدیمی دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ

از اینکه اون مورد بد رو حذف کردید خوشحالم.

برا طنز بود ولی چون شما و همسرم نپسندید خوب حذفش کردم

سیما سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://omideziba.blogsky.com/

چقدر خوش می گذره تواین اداره ی شما!!!!!!!!
کجاست نیرو نمی خواند؟ما را هم دعوت به کار کنید
حالا خوبه شما سر در اداره تون را که می بینید یادتون به مسائلتون می افته من که دیگه تا وقت انجام کار نرسه یادش نمی افتم

عزیزم اینجا کویت!! آقایون هم دائما در جیم تشریف دارن!
این سردر شده آئینه دق من! ای جانم شما هم!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد