خداجون چه برفی چه هوایی شده (گدا کش) کیف میده برا آدم برفی درست کردن و برف بازی البته سمت ما که ننشسته ولی بالاها نشسته بود امروز سمت دربند مسابقه بسکتبال کارکنان داشتیم منم جزو تیم بودم چند هفته ست داریم میریم میام ولی بی فایده بود با شکست امروزمون از دوره مسابقات حذف شدیم البته کشکی کشکی تا نیمه نهایی بالا اومده بودیم چون بعضی از حریفامون نیومده بودن برد میخوردیم میومدیم بالا و 3تا بازی کردیم که هر 3تا بازی رو هم واگذار کردیم.
نمیدونید این خانمای همکار ما و با این به اصطلاح مربیمون چه اعتماد به نفسایی داشتن همش قبل بازی میگفتن ما می بریم ما باید تا اولی پیش بریم ما ال میکنیم بل میکنیم و ....
منکه قبل بازی و حین بازی کوپ کرده بودم بازیکنان تیم حریف مثل دکل بودن تو بازی وقتی میپریدم دفاع کنم تا سر دختره بیشتر دستم نمیرسید خیلی گوریل بود نتیجه رو 10-23 واگذار کردیم. و خیلی زیبا از دوره مسابقات حذف شدیم بچه ها خیلی ناراحت بودن و غصه میخوردن با این همه باخت میخواستن تا سوپر لیگ صعود کنن(بچه پروها) مربی هم کلی دعوامون کرد که الکی الکی باختید (با توجه به دو باخت قبلی حتما جربزشو داشتیم)
نزدیک ساعت 2 رسیدیم مرکز، حوصله نداشتم برم اداره قدم زنان برا خودم اومدم خونه رسیدم داشتم منجمد میشدم اولین کاری که رسیدم کردم،زیاد کردن بخاری بود بعد رفتم آشپزخونه 2تا تخم مرغ انداختم تو چایی ساز رفتم لباسامو عوض کنم چشمتون روز بد نبینه دیدم تخم مرغا شکسته و آب چایی ساز سر رفته همه جارو ور گرفته، داشتم از گشنگی هلاک میشدم سردم بود و میلرزیدم 2تا تخم مرغ دیگه برداشتم انداختم تو مایتابه گفتم به ما نیومده غذای سالم بخوریم (گرسنگی بد دردیه) نیمروهارو خوردمو اومدم سراغ کامپیوتر این دومین بار دارم مینویسم یه دفعه دیگه نوشتم هواسم نبود قبل از save، صفحه رو بستم (بد بیاری پشت بر بیاری)
وبلاگ روراست و صمیمیی داری ولی به نظرم عنوانش یه کم آزاردهنده است.
وقتی میخواستم شروع کنم به نوشتن این مناسب ترین واژه ای اومد که میتونست حالات درونیمو وصف کنه (مطلب دردودل رو اگه بخونید متوجه میشید)
اخ درکت می کنم منم وقتی عضو تیم شرکت نفت بودم از این دست اعتماد به نفسی ها داشتیم که بعد با یه باخت ضد حال می خوردیمو عین چرخ ماشین پنچر
bakhte ghashnget tooooooooooo halghameshkal nadare azizam enshalah dafeye bad mibarid
مرسی گلم