روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

از کرده ی خود پشیمانم

امروز بعد از ظهر وقت دکتر داشتم به سیا اس ام اس دادم میای دنبالم بریم یا خودم برم ، جواب نداد زنگ زدم جواب نداد بنابراین یه ساعت زودتر مرخصی گرفتمو رفتم دکتر، نزدیکای ساعت هفت خونه بودم، از راه که رسیدم سلام کردم سیا به آرومی جوابم داد (خوشحال شدم که قهرش زیاد جدی نیست) رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم ، ازش پرسیدم برا بردن فرش نیومدن باز به آرومی گفت نه! 

سر راه دلستر و پفک و چیپس خریده بودم براش یه لیوان ریختم خواستم که بخوره ولی قبول نمیکرد مشغول انجام یه سری کار فنی بود داخل حمام، رفتم دیدم اوه ل ل چه پرده خوشگل و ستی خریده داره اونو نصب میکنه ، کلی از پرده تعریف کردم، یواش یواش سیا باهام راه اومد، اومد نشست با هم دلستر و پفک و چیپس خوردیم...

الهی دورش بگردم من خراب این اخلاق خوبشم از کار دیروز خیلی شرمندم ولی اصلا به روم نمیاره بعد یه ساعت هم چی به حالت عادی برگشت و صلح و دوستی تو خونه برقرار شد. از قالیشوئی اومدن فرش رو بردن برا شستن، خونه همچنان بهم ریختس اصلا دیگه برام مهم نیست آدم این همه زحمت میکشه که دلش خوش باشه نباید به خاطره کارای بیخود آدم زندگیشو خراب کنه

میخوام همین جا رسما از همسر مهربونم معذرت خواهی کنم یه لحظه کنترلمو از دست دادم خودم هم پشیمونم کارم خیلی زشت بود ببخشید، خیلی دوست دارم سیا جون...

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ

سلام سوسن خانم
خدا رو شکر که بازم زودی با هم خوب خوب شدید
ایشالله که همیشگی باشه
کلبه محقر ما رو هم منور بفرماید

سلام
آره خیلی بد موقعه بودید اگه میخواستیم ادامه بدیم عیدمون پاک خراب میشد...!
خواهش میکنم حتما

سارا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ

خب خداروشکر زندگی شیرین شد..

آره والا وقتی میونمون شکرآب میشه تمام ذهنم مشغول میشه و از زندی میوفتم مخصوصا ایندفعه که دیوونه بازی رو به حد اعلا رسوندم

لیلین یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

سلام عزیزم
من اگه جای تو بودم جر و بحث نمیکردم یعنی اصرار برای نصب جا حوله ایی میومدی بیرون و سرت رو به یه چیزی گرم میکردی میزاشتی یه کمی بگذره و بعد . شرایط که آروم میشد به آرامش میگفتی که مثلا اینجوری بزنی خوبه . میدونی با مردا هیچوقت کل کل نکن. اونا دوست دارن از منبع قدرت باشن وقتی یکی بهشون امر و نهی کنه بدشون میاد.
سعی کن با پنبه سر ببری سخته ها ولی خوب چاره چیه.
به نظر من خوبه که رفتی بیرون ولی خیلی طول نمیدادی.
اون کاری که کردی بد بود ولی خوب اون بنده خدا هم بیخیال شد دیگه.
همیشه حرف زدن در آرامش مسائل رو بهتر حل میکنه یادت باشه . البته من خودم هم گاهی قاطی میکنمها. باید تمرین کنیم.

سلام لیلین جونم
آره عزیزم همه حرفاتو قبول دارم ولی عزیزم اگه من از این سیاستا داشتم که دیگه غمی نداشتم
چشم عزیزم سعی میکنم همین طوری برخورد کنم

پرستو یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.parastohadi.blogsky.com

افرین این شد زندگی خیلی قشنگتر از این حرفاست بزار اصلا خونه بهم ریخته باشه گور بابای حرف مردم که چی میخوان بگن. هر وقت حوصله داشتی جمع کن. بوس

آره پرستو جون تقریبا بی خیال شدم زیادی هول زدم فکر میکردم فرداش عیده! الانم دستشوئیمون نه جا حوله ای داره نه جا صابونی، آسمون که به زمین نیومده

mahdiye یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ http://galleryms.blogsky.com

Salam khanomi khoshhalam ke to ham khoshhali afarin be agha sia ke kotah omadan va afarin be to ke eshtebah khodet pey bordi ama yekamam agha sia moghaser boda

سلام خانوم خانوما
مرسی عزیزم اشتباه رو باید پذیرفت دیگه ...
آره هر عکس العملی بازتاب عملیه، ولی خوب سریع دو تامون پشیمون شدیمو بی خیال ضیه شدیم

مهتاب دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ب.ظ http://motherly.blogsky.com

خوشحالم که ختم به خیر شد..... هیچی مهمتر از آرامش و حس خوشبختی تو خونه نیست... حتی پنجره بدون پرده توی شب عید... البته منظورم بی خیالی نیستا... منظور کنترل و مدیریت کردن آرامش خونه است

مرسی عزیزم شما لطف داری
آره حق با شماست تعادل تو هر چیز لازمه بد جوش اوردم سعی میکنم دیگه تکرار نشه...

حسین دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سوسن خانم
تا چند مدت پیش خیلی فعال بودید
ولی الان تنبلی تون خیلی گل کرده هااا
شما که اپ نمیشی
پس به ما اپی ها سر بزن
در ضمن غیبتت طولانی شده

بله آخره ساله و حجم کارا زیاد...
وبلاگ گردی هم دل و دماغ میخواد
چشم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

فقط مزاحم شدم بگم چهارشنبه سویت خوش بگذره
تا میتونی جیغ بزن چون دخترا فقط تو این شب کیتون از ته دل جیغ بزن

در ضمن در متلکی که واسم نوشتی تو بلاگم باید بگم یک یک مساوی

ما تو خونه ایمو سرسام گرفتیم از این ترق و تروقااااااااااااا
متلک نیست آقا واقعیت شاید خودت خبر نداری!

حسین رضایی سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

به شیخ مسجد محلمون گفتم استخاره واست گرفت
گفتش به همین زودی هااااا اپ میشه
همه آمین گفتند و صلوات فرستادند

فکر کنم موی شمارو آتیش میزنه هر وقت من میام سر وقت وبلاگم
نوشتم داره تموم میشه که شما پیغام میذاری!!
دوربین داری؟!؟!!!!

حسین رضایی چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ http://rezaei307.blogsky.com

نه سوسن خانم دوربین ندارم
هاله نور دارم و جبرئیل خبر میاره

بعید نیست آقا

صدرا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://WWW.AMMA.LOXBLOG.COM

منم گاهی همه چیز رو خراب میکنم ولی بعد پشیمون میشم الان هم همینطورم و خیلی ملولم.
من را با اسم (ساده اما سخت) جستجو کن از نظراتت خوشحال میشم

امیدوارم اوضاع و احوال شمام مثل ما سریع رو به راه بشه...
حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد