روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

مهدی هم پیش خدا رفت

جمعه صبح حدودای ساعت 11 از خواب بیدار شدیم به سیا گفتم همش خوابای بد می بینم یه لحظه هم نمیتونم از فکر مهدی بیرون بیام نمیدونم چرا مامان اینا زنگ نزدن بریم خونشون بعد بریم بیمارستان؟!! که داداش کوچیکه زنگ زد گفت وسایلاتونو آماده کنید بریم شهرستان مهدی تموم کرد بهش گفتم داری دروغ میگی دروغ میگی تلفن قطع کردم و زدم زیر گریه... تا چند دقیقه گیج بودیم سیا هم گریه اش گرفته بود بعد که یه کم حالم جا اومد به سیا گفتم زنگ بزن مامان ببین چی میگه؟ سیا زنگ زد مامان، مامان گفت ما رفتیم بیمارستان شمام برید دنبال دایی اینا بعد بیان بهشت زهرا بعد از شستنش میریم برا خاکسپاری شهرستان...

اصلا حوصله نداشتم باید وسیله هامونو جم میکردم رفتم یه دوش گرفتم زیر دوش مثل دیوونه ها فقط اشک میریختم ... یه مقدار لباس برداشتمو با سیا رفتیم دنبال دایی اینا، ناراحت و بلاتکلیف نشسته بودیم منتظر شدیم تا بهمون زنگ زدن گفتن کارای بیمارستانش تموم نشده فعلا تحویلش نمیدن میمونه برا شنبه، همه جم میشن خونه عمه اینا شمام بیان اونجا، رفتیم اونجا زن عموم همهاش میگفت گریه نکنید اومدید عروسیه مهدی خودشم کل میزد میگفت امشب حنابندونش اومدیم خونه دایی اش براش حنابندون بگیریم... همه اش از خاطراتش با مهدی تعریف میکرد زار میزد،همش میگفت خوش تیپ فامیل بود میگفت بچه ام از همه قدش بلندتر بود ابروهاش کمند بود از همه تو فامیل خوشگلتر بود مهربونتر بود هیچکس ازش دلخوری نداشت...  (خدا نصیب هیچکس نکن از دست دادن جوون خیلی سخته) هممون توی بهت بودیم مات و مبهوت همه اشک میریختیم هیچکس باور نمکیرد خواهرزادش میگفت دایم تو بیمارستان نمرده اینطوری نکنید خوب میشه... بیچاره زن عموم امامزاده تو تهران نبود که این چند روز نرفته باشه برا گرفتن شفاء شب قبلش وقتی ما اومدیم خونه با عمه اینا رفته بودن شاه عبدالعظیم تا ساعت ۳ و ۴ صبح اونجا بودن بعد صبح فهمیدن که مهدی از دست رفته!

 شب داداش بزرگه به سیا گفته بود برید زن و بچه منم بیارید من نمیتونم رانندگی کنم، من و سیا رفتیم دنبال زن داداشم وقتی برگشتیم گفتن حال مامانت بهم خورده ببریدش دکتر بلافاصله مامان رو بردیم دکتر براش سرم وصل کرد حالش بهتر شد وقتی برگشتیم همه شامشونو خورده بودن قرار بود برن شهرستان، فامیلا چند تا ماشین شدنو  زن عمو و پسرشو بردن شهرستان، عمو موند تا فردا کارای ترخیص مهدی رو انجام بده ، ما هم اومدیم خونمون...

امروزم اومدم سرکار منتظرم بهم زنگ بزنن بریم شهرستان (قراره فردا مراسم خاکسپاری باشه اگه امروز کارای ترخیص انجام بشه، ما هم همراه مهدی بریم شهرستان...)  

نظرات 15 + ارسال نظر
سحر شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://sahar1985.blogsky.com

سلام این یه دعوت دوستانه است که بیای به وبلاگ من سر بزنی. خوشحال میشم بیای و نظراتتو بدونم عزیزم. لینک شدی

سلام
ممنون از لطفتون چشم حتما

sahar شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام عزیزم.تسلیت تسلیت تسلیت
واقعا نمیدونم چی بگم
این چند روزه همش برای مهدی دعا کردم
خدا به پدر و مادرش صبر بده
خیلی ناراحتم

سلام سحر جون
ممنون مرسی
دست درد نکنه لطف کردی شاید خدا با بردنش شفاش داد...
خیلی براشون سخت بود خواهراش نمیدونی براش چیکار میکردن خدا بهممون صبر بده

mahdiye شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ http://galleryms.blogsky.com

Vaaaay sosan jan tasliat migam bavaram nemishe ghame akhareton bashe

ممنون مرسی
ما هم هنوز باور نمیکنیم حالش خوب بود نمیدونیم چرا یه دفع افتاد...
غم نبینی عزیزم

سارا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:49 ب.ظ http://shayad1shab.blogsky.com

واااااااااااااای عزیزم خیلی بهت تسلیت میگم!
میدونم که دردی رو این حرفا دوا نمیکنه!
ولی عزیزم به این فکر کن که وقتی کلیه ها از کار افتاده بود باید چقدر درد میکشید برای دیالیز و...

ایشاا...که خدا صبرتون بده و از اون طرف هم خدا روحشو غریق رحمت بکنه !
بازم تسلیت میگم !

ممنون مرسی
آره علاوه بر کلیه ها بینایی چشماشو هم از دست داده بوده و اگه زنده میموند فلج بود...
خدا رفتنگان شمارو هم بیامرزه

حسین رضایی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام ابجی
بخدا منم گریه ام گرفت
ابشالله به شما و خانواده اش صبر بده
و امیدوارم روحش در ارامش باشه
بد جوری دلم گرفت بخداااااااااا
خیلی سخته

سلام
ممنون مرسی
خدا رفتنگان شمارو هم قرین رحمت کنه

مامانی عاشق شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.zendegi-baeshgh.blogfa.com

تسلیت میگم.....
اصلا باورم نمیشه....
روحش شاد

ممنون مرسی
ما هم باورمون نمیشه

نرگس یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ق.ظ http://sardogarmerozegar.blogfa.com

خدا صبرتون بده

ممنون مرسی

نفیسه دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

سلام عزیزم
بهت تسلیت می گم و براتون آرزوی سلامت و صبر می کنم . این اتفاق تقریبا سه ماه پیش برای من افتاد پسر دایی 24 ساله من مرد .. واقعا روزها و لحظه های بدی بود زندایی منم توی مراسمش می گفت آمدین عروسی ببینی چه عروسی برای بچم گرفتم .. آخه مادر بلند شو ببین کیا آمدن .. نمی دونم خدا چه صلاحی دونسته که این اتفاق افتاده .. فقط می تونم بگم خدا صبرتون بده همین و بس ...

سلام نفیسه جون
ممنون می بینی چقدر سخت بود از دست دادن جوون خیلی سخته خیلی
خدا پسر دارر شما رو هم بیامرزه

لیلیَن دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ http://lilien.blogsky.com

خدا رحمتش کنه و به شما صبر بده خیلی سخته خیلی زیاد. ولی خوب اگه میموند و فلج میشد چی؟ بهتر که با عزت و حرمت رفت. بازم میگم خدا بهتون صبر بده .

ممنون مرسی
آره عزیزم تقریبا تمام اعضای مهم بدنشو از دست داده بود ولی به هر حال آرزو به دل از این دنیا رفت و برا همه فامیل خیلی عزیز بود ...

[ بدون نام ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام سوسن خانم
میدونم که الان اصلا خالت خوب نیست
بازم بهت تسلیت میگم
ایشالله غم اخرت باشه

منم اپم
سر بزنید لطفا

سلام
ممنون از لطفتون
چشم

ستوده شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام سوسن جون .
تسلیت میگم هم به شما وهم به مادرش واقعا خدا بهش صبر بده .هیچ مادری داغ فرزند نبیند
میدونی عزیز وقتی این حرف هارا میخوندم یاد خودم ومرگ خواهر جوان ومجردم افتادم که پارسال فوت کرد مادر منم همش همین حرف هارا میزد وزار میزد ومیگفت عروسی دخترمه .
نمیدونی چی کشیدیم میدونم مادر بیچاره اش چه حالی داره واقعا خدا بهش صبر جمیلی بده .
مادر من که هنوز نتونسته با مرگ دخترش کنار بیاد هنوز قرص اعصاب میخوره هنوز شب ها گریه میکنه .
من بدبخت که اصلا شهر دیگه ای بودم که بهم گفتن خواهرت فوت کرده نمیدونی چطور خودم را رسوندم به شهرمون خونه پدرم تازه وقتی من رسیدم که دیگه باید خاکش میکردن هنوز وقتی قیافه اش را موقع خاک کردن واون طور که من گریه میکردم وخودم را روش مینداختم یادم میاد گریه ام میگیره .
به هر حال خدا بهشون صبر بده انشالله .
مرور زمان آدم ها را آروم میکنه .

سلام عزیزم
ممنون سلامت باشی
خدا خواهر شمارو هم رحمت کنه خیلی ناراحت شدم ...
داغ فرزند واقعا سخته منم از نزدیک لمس کردم
آره باید هر جور شده با این مسئله (مرگ) کنار اومد هیچ کاریش نمیشه کرد ولی مرگ جوون خیلی سخته خیلی خیلی

[ بدون نام ] یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام سوسن خانم
پس چرا اپ نمیشی؟
منم اپم
سر بزن

سلام
زیاد حال و حوصله ندارم
چشم

پرستو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ق.ظ http://www.parastohadi.blogsky.com

یه دنیا ممنون که سر زدی سوسن جون. ما منتظریم آپ کنی

خواهش میکنم عزیزم از وقتی لینکت کردم تمام مطلباتو میخونم

پرستو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:13 ب.ظ http://www.parastohadi.blogsky.com

´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶´´´´´آپ کردم ´´´´´´¶¶
´´´´´¶¶´´´´´´ بدو بیا ´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶¶´´´راستی نظر یادت نره هااااااا´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶
´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶
´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶
´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶
´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´
´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶
´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´¶

الهی خودتم مثل این جوجویی مظلوم هستی پرستو جون؟!
حتما

sogol چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ق.ظ http://www.sogolnasiri.blogfa.com

soosan jan vaghan behet tasliat migam...ishalah ghame akharet bashe....chand ta postet ro khundamo fahmidam che gahdr javun bude...khoda be khanevadash sabr bede....amoo manam ham sekte maghzi karde bud ham ghalbi

مرسی عزیزم خدا عموی شمارو هم بیامرزه از دست دادن جوون خیلی سخته عکس عموتو دیدم اونم جوون بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد