روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

تورو خدا براش دعا کنید

امروز یکی از بدترین روزای عمرم بود!!

نزدیکیهای ظهر زنگ زدم مامان حالشو بپرسم گفت پسر عموت سکته کرده اوردنش تهران! حالش اصلا خوب نیست بعد از ظهر میخوایم بریم ملاقاتش، تو هم زنگ بزن به زن عموت یه حالی ازش بپرس... دیگه چیزی نمیشنیدم هزار تا فکر اومد تو سرم آخه مهدی جوونه، سنی نداره، چه اتفاقی افتاده... هر چی گوشیمو گشتم شماره عمو اینا رو نمیتونستم پیدا کنم زنگ زدم از بابام شماره بگیرم گفت آره حالش خیلی بده هم سکته قلبی کرده هم سکته مغزی... گفت ده دقیقه دیگه زنگ بزن تا بهت شماره بدم، طاقت نیوردم زنگ زدم داداش کوچیکه شماره گرفتم زنگ زدم دامادشون گفت پنج شنبه شب ایست قلبی کرده بردیمش بیمارستان بعد سکته مغزی کرده چون رسیدگی اونجا خوب نبود اعزامش کردیم تهران ... دیگه نمیتونستم گوش کنم به گریه اوفتادم گفتم الان میام بیمارستان از مدیرمون اجازه گرفتم اومدم خونه لباسمو عوض کردم و از سیا خواستم مرخصی بگیرو مارو ببره بیمارستان دل تو دلم نبود سیا سریع خودشو رسون با مامان و داداش کوچیکه و عروس عمه ام رفتیم بیمارستان، چون راه خیلی دور بود دیر رسیدیم اجازه نمیدادن بریم تو انقدر حالم بد بود نگهبان گفت برو صحبت کن بذارن بری تو، رفتم صحبت کردم خانومه اجازه داد ولی گفت مریضی به این اسم تو آی سی یو ما بستری نیست فهمیدیم بیمارستان و اشتباهی رفتیم بجای پیامبران رفتیم رسول اکرم! دوباره راه اوفتادیم خیلی دیر شده بود اینجام اجازه ملاقات نمیدادن رفتم با مدیر بیمارستان صحبت کردم گفتم حال مریضمون خیلی بده شاید آخرین بار باشه بتونیم ببینیمش بذارید بریم تو، بیچاره اجازه داد فقط منو داداشمو مامان بریم بالا از پشت شیشه ببینیمش، وقتی رفتیم پشت شیشه دیدیمش انگار دنیا تو سرمون خراب شد مثل یه تیکه گوشت افتاده بود و کلی لوله بهش وصل بود جوون رعنا چی به سرش اومده سنی نداره آخه سی دو سه سال که سنی نیست هنوز مجرد بود مثل داداشم دوسش داشتم اصلا با بچه های این عموم مثل خواهر برادر میمونیم داداشش امروز به نگهبان میگفت بذارید آبجیم (من) بره داداششو ببینه... خیلی صحنه بدی بود خدا قسمت هیچکس نکنه عزیزت بیفته روی تخته بیمارستان...

خدایا به جوونیش رحم کن، خدایا به پدر و مادرش رحم کن، خدایا برای تو که کاری نداره، خدایا کمکش کن...

تورو خدا براش دعا کنید براش دعا کنید

نظرات 8 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ http://chemical-engineering.blogveb.com

سلام
خسته نباشید
اولا اینکه سایتتون حرف نداره ثانیا میخواستم ازتون خواهش کنم یه سری به وبلاگم بزنید هم با نظرتون من رو راهنمایی کنید و هم اگه خوشتون اومد با هم تبادل لینک داشته باشیم
تبادل لینک بدین صورت هستش که وبلاگ من رو لینک کنید و سپس از درون وبلاگ من در قسمت "لینک به ما" روی ارسال لینک کلیک کنید و به طور اتوماتیک تبادل لینک صورت میگیرد.

سلام
زنده باشید
ولی خواهشا اول دو خط از وبلاگ رو بخونید بعد پیام از پیش تعیین شدتونو بذارید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام سوسن خانم
از شنیدنش خیلی ناراحت شدم
امیدوارم به زودی حالش دوباره خوب شه
سعی کنید واسش دعا کنید .منم دعا میکنم
----
خیلی ممنون که به بلاگم سر زدید
به داداش سیا هم سلام برسونید

سلام
امید به خدا
فقط براش دعا کنید ممنون

لیلیَن چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

وای خدا کمکش کنه . خیلی وحشتناکه . چقدر این اتفاقات زیاد شده . پریروز که من خودم حرص خوردم اول چشمام نمیدید بعد هم سمت چپم لمس شد ولی یه کمی بعد بهتر شدم مگه جون آدم چقدر توان داره که اینهمه چیز رو باهم تحمل کنه.
مراق بخودت باش عزیزم . امیدوارم که حال شخوب بشه .

آره بخدا مامانش اینا میگه داشت میخندید رفت سر یخچال آب برداره یهو افتاد... به همین راحتی
لیلین جون هوای خودتو بیشتر داشته باشه دور از جونت کار یه دفعه میشه...

مامانی عاشق چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.zendegi-baeshgh.blogfa.com

وای خدای من....
ایشالا که خدا بهش شفا بده...خدا به جوونیش رحم کنه...

خدا به جوونیش رحم کنه توروخدا براش دعا کن مرسی

حسین چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام آبجی
تو کامنت قبلی بازم یادم رفت آدرس بزارم
مجذ آپ شدم
حتما سر بزنی هآ

سلام
چشم

mahdiye چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:05 ب.ظ http://galleryms.blogsky.com

Bavar kon boghz galomo gerfte akhe sene ziyadi nadashte khoda behesh rahm kone nemidonam dige chi begam faght yadet bashe man be onvane yek dost kenaret mimonam va barash koli doa mikonam omidvaram khob beshe.
Az inke englisi minevisam maazerat mikham majboram.

ممنون عزیزم برا خدا کاری نداره اگه بخواد میتونه
ما که جزء دعا کاری از دستمون ساخته نیست همه امیدمون به خداست خدایا همه مریضارو شفا بده مریض مارو هم شفا بده..........

mahdiye چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ http://galleryms.blogsky.com

Salam sosan jon boghz galomo grefte Nemidonam chi begam faghat bedon dar kenaret hastam va baray salamtish koli doa mikonam ma ro ham Dar jaryan hame chiz bezar ye nazar ghablesh gozashtam nemidonam barat omad ya na? Dar zemn bebakhshid englisi minivisam majboram azizam

سلام گلم
تو حالت کماست مغزش هیچ فعالیتی نداره دکترا منتظره یه عکس العمل کوچلو از مغزشن
تو آی سی یو بستریه قلبش بکار افتاده کلیه هاش از کار افتاده دارن دیالیزش میکنن مثل یه تیکه گوشت افتاده با کلی سرم و لوله که بهش وصله هیچ عکس العملی نشون نمیده الان هشت روزه خدایا ناامیدمون نکن خدایا برا تو کاری نداره شفاشو بده .....

مرتضی پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://kooris-6.blogsky.com/

سلام !
دلم به درد امد من از ته دل در این شب جمه از امام زمان برایش طلب مغفرت میکنم....

سلام
ببینید ما چی داریم میکشیم دلم بعد از خودش برا پدر و مادرش میسوزه نمیدونی تو چه فشاری هستن ولی امیدشونو از دست نمیدن
براش دعا کنید که برگرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد