روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

در حسرت مسافرت

امروز از صبح کلی کار انجام دادم از نظافت خونه گرفته تا خرید رفتن با مامان و دختر داییام و راهی کردن آقا سیا با سلام و صلوات برای تازه کردن دیدار مادر و پدرش!

آره با سیا نرفتم چون مرخصی نداشتم اصلا دوست ندارم بدون برنامه به مدیر جدیده رو بزنم هنوز اخلاقش دستم نیومده ترسیدم خارج وقت اداری تماس بگیرم رومو نگیره بندازه زمین!!

سیا خوشحال و سرحال راهی شد منو هم اورد گذاشت خونه مامانم اینا قراره تا چهارشنبه اونجا بمونه منم خونه مامانم!

بعد از یه ماه برنامه ریزی و خیال پردازی برنامه تعطیلاتمون شد این!! دور از هم، هر کس خونه پدری خودش!! دلم براش تنگ میشه ولی شاید بعضی وقت دوری برای زن و شوهر خوب باشه به نظرم از ینواختی جلوگیری میکنه (اینطوری باید خودمو گول بزنم دیگه!!)

پ.ن: لذتی که در فراق هست در وصال نیست.

سمی پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ

نظرات 8 + ارسال نظر

مرتضی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://kooris-6.blogsky.com/

سلام!
از ازل گفتن دوری ودوستی !
واسه خودت نفسی تازه کن!
بیای به وبلاگم خوشحال میشم

سلام
آره واقعا دوری و دوستی!

یک ماما با چکمه های سفید جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

سوسن نوشتناتو خیلی دوست دارم
ایشاله به تو هم نرفتی سفر خوش بگذره :)
این عکسه دل منو برد فقط
خوشحالم دوست شدیم

باشماق جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://bashmagh.blogsky.com

خب یکبار امتحان می کردی شاید مدیر جدید خیی بهتر از قدیمی باشه
اگر چه این ضرب المثل هم هست هیچ بدی نرفته تا بدتری جاش نیاد
از این فرصت ها استفاده کن
چون جوانی بگذره دیگه نمیاد

مدیر عوض شد رئیس که عوض نشده! با همه کارمون کار داره این رئیس!
بیشتر به خاطر اینکه آماده نبودم نرفتم مگر نه با یه گواهی دکتر میتونستم حلش کنم...

نرگس جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://sardogarmerozegar.blogfa.com/

سلام سوسن حان
تازه شدی مثل من
من تمام تعطیلی ها رو حتی جمعه ها رو تنهام
ولی من با خونه مامان رفتن مخالفم
اینجوری همسر مسئولیتشو گردن مامان اینا می ندازه
من با کلی دعوا و قهر و گریه خونه می مونم اینجوری خیلی راحتترم

سلام نرگس جونم
آره عزیزم شرایط شما سخت تره بهت حق میدم خیلی بد تنهایی بعد خودشون برن خوش گذرونی! همسر منم ورزشکاره ولی فقط یه ساعت اونم روزای زوج دیر میاد خونه! بعد ما فقط چند وقت یه دفعه است اونم وقتی که من حوصله ارومیه رو ندارم میرم خونه مامانم

آنا *زیرچترخاطرات من* جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://khaterateana.persianblog.ir/

خسته نباشی خانومی
ممنونم که تشریف اوردی وبم
لینکتون کردم مرسی بابت لینک
ایشالله دوستان خوبی برای هم باشیم
ایشالله که یه تعطیلات خوش و شاد داشته باشید
این گوسفندا هم خیلی دوس داشتنی ان

زنده باشی عزیزم
خواهش میکنم خیلی پر حرارت مینویسی آدم انرژی میگیره وقتی میخونه...
ایشاا...
مال شما

مریم توپولی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.man-va-to-ma.blogsky.com

سلام عزیزم اشکالی نداره اینطوری هر کاری دوست داری میتونی انجام بدی لازم نیست هی یه پسر شیطون رو هم دنبال خودت بکشی اینقده خوبه مثل وقتایی که من میرم اهواز
ان شاالله بهت خوش بگذره

سلام آره تنهایی یه وقتایی لازمه ما خیلی پیش هممیم
دوست داشتم یه ذره بیشتر پیش پدر و مادرش باشه. وقتی من باهاش میرم بیچاره همش باید دور و بر من باشه تا غریبی نکنم منو ببره بگردونه...
مرسی همچنین

[ بدون نام ] جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ

سلاام
خوبی ابجی
ایشالله داداش سیا به سلامتی بره و برگرده تا شما هم از رلتنگی دربیای
راستی بابت کارهای خونه هم خسته نباشید