روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

روزگار یک زن

زن همیشه مورد استعمار چه در خانه چه در محل کار. من یه زن تحصیلکردم که ...

مدیر تازه به دوران رسیده

صبح از در اتاق که اومدم تو مدیر جدید سریع گله کرد چرا دیروز تلفنمو جواب ندادی منم خودمو زدم کوچه علی چپ اٍ اٍ اٍ شما بودید؟ کارم داشتید؟ اخماشو کرد تو همو گفت کار برا دیروز بود!! شمارمو سیو کنید! منم گفتم چشم! (روم نشد بگم لطفا بعد وقت اداری باهام تماس نگیرید)

بعده ۵ دقیقه یه لیست بلند بالا گذاشت جلومو گفت تا ساعت ۱۱ اینکارارو ازتون میخوام منو میگی هر چی توضیح دادم که اینکارا قبلا با کیفیت بهتر انجام شده دیگه نیازی به دوباره کاری نیست زیر بار نرفت مجبور شدم انجام بدم همش تو دلم فشش میدادم میگفتم بی جنبه حالا تلفنتو جواب ندادم این بچه بازیها چیه!! ولی بعد از اینکه رفت از اتاق بیرون از بقیه بچه ها پرسیدم دیدم برا همه بچه ها کلی کار لیست کرده!! همه دارن فشش میدن (آخه آدم حسابی اول بیا یه چرخی بزن با محیط و نوع کار آشنا شو بعد امر و نهی کن) آقا رفته یه نمونه کار از یه اداره دیگه برداشته اورده اونو سرلوحه کارش قرار داده میگه الاوبلا همین که من میگم درسته!! دیگه چیچی میشه به این آدم گفت ما هم مطابق میلش کارارو انجام دادیم فقط از این میترسم تو نظارت دوره ای ما بریم زیر سئوال بگن ایشون تخصص نداشتن شما که داشتید!! امروز کشف کردم که آقا 2 ترم مشروط شدن و از ادامه تحصیل باز موندن و همچنان با مدرک دیپلم اومدن مدیر شدن! سنی هم نداره که بگیم به واسط تجربه به اینجا رسیده (پارتی چه کارا میکنه، پدر پارتی نداشتن بسوزه ه ه ه که هر چی به سرمون میاد بخاطر این نقصه، نمیدونم اون موقع که پارتی قسمت میکردن من کجا بودم نمیدونم؟!؟)

غروب مامان تماس گرفت گفت میخوام برم دندونپزشکی شام بیان اونور، بیرون چند جا کار داشتیم رفتیم کارامونو انجام دادیمو رفتیم دنبال مامان دندونپزشکی و رفتیم خونه مامان اینا، آیسان هم اونجا بودو کلی ذوق و بازی و خنده داشتیم آخر شب هم سیا و داداشی رفتن درمونگاه بعدش اومدیم خونمون.

 


نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ق.ظ

سلام آبجی عزیز
خوبی؟؟
ببخش که باز تاخیر دارم
طفلک ریس جدید،چ فش داره میخوره ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه
خواهشا فقط از من یکی گله مند نباشید که چرا اسم نمیزارم
باشه ؟؟
بازم معرفت داداش سیا که میگی اینجوری دربارش ننویس !!!!

سلام ممنون
حقشه تازه به دوران رسیده بذار برسی بعد خط و نشون بکش (بی تجربه!)
نه دیگه میشناسمتون
شمام هی از داداش سیات تعریف کناااااااااا!

لیلین سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

سلام عزیزم
امان از دست مدیرهای عقده ایی خدا نکنه گیر آدم بیاد.
خوشحالم برادرت با سلامتی اومدن.
چقدر تند تند آپ میکنین من خیلی عقب بودم.
راستی من با اجازه لینکتون میکنم.

سلام عزیزم
امان از دستشون که به هیچ صراطی هم مستقیم نیستن حرف حرف خودشونو...
مرسی عزیزم
از علافیه دیگه سرگرمی دیگه ای که ندارم
اجازه ماهم دست شماست خانم منم لینکتون میکنم

سارا سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ

خدا لعنت کنه کسی که پایه ی پارتی بازی رو توی این کشور گذاشت!

خدا لعنتشون کنه که یه مشت آدم عقده ای نابلدو میشونن تو راس که هر جور بخوان اسبشونو بتازونن بدون توجه به آدم بودن بقیه!

کاوه سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.naniii.blogfa.com

خداصبرتون بده با این مترسک........ اره مترسک.... باورکنید. اینگونه مدیران تکیه گاهی ندارن با یه هل میفتن.......باید بفهمند که کارمندان هم حقی در اداره دارن...... خداروشکر اینجانب با پرسنلم یه جورایی رفیقم.
فقط میتونم بگم متاسفم....... دلم میگیره از این مکانها.

میدونید قضیه اینه که نه که تازه به دوران رسیدس از هیج جا خبر نداره هی رفته قسمتای مختلف اطلاعات خاله زنکی جمع کرده حالا میگه من کاری ندارم باید اینی که من میگمو اجراء کنید حتی اگه شما اون کارو توهین به شخصیتتون بدونید!
رفقات بهترین ابزار مدیریتی بخدا

سحر چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ

عزیزم فقط تو نیستی که پارتی نداری.یه نگاه به مدیران راس کار بنداز .از همون آقای بووووووووووووووووووق ! (چ ی ت و ز ) گرفته به پایین.
تخصص و بار علمی و عملی در کشور ما کیلویی چنده؟؟
امیرکبیرها رو هم دیگه مخفیانه رگ میزنن

آره بخدا فقط بند پ
یه پشیز هم ارزش نداره به خدا کی به این چیزا اهمیت میده
آره ریششونو میزنن

مریم توپولی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ب.ظ http://man-va-to-va-ma.blogsky.com

میبینی توروخدا هر چی سن برا پای لنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد